شیطانی که فرشته شد 4
سلام به شما ععکس پارت همون قاتله است
لباس نفر هاشم همینه
سوار ماشین شدم که ادرین هم سوار ماشین شد وو راه افتاد به طور عجیبی ساکت بود اون خیلی حرف میزد همیشه
منم ولش کردم و به بیرون زل زدم
که دوباره رفتم تو فکر اون روز لعنتی
.
.
.
همین که سرمو چرخوندم دیدم همهی اون مردا دور ماشین جمع شدن و صدای فریاد های پشت سر هم رز باعث شد ککه برم پایین داشتم
میرفتم به پایین که یکی از اونها به سمتم شلیک کرد گلوله از بغل دستم رد شد سسریع دویدم و پشت سنگ بزرگی ننشستم با دستای لرزان به پلیس زنگ زدم
P. سلام چه کاری از من بر میاد
M. سلام من و دوستم توراهی بودیم که یهو صدای شلیک اومد ما رفتیم ببینیم چیه که دیدم یه مرد یکی رو کشته لطفا زودتر بیاید
P. ادرسو بگید الان سریع خودمونو میرسونیم
M. لوکیشن میفرستم لطفا زودتر بیاد
گوشی قط شد و ممن خیلی اروم سرمو ببیرون اوردم ببینم رفتم دیدم هیچکس نیست
سریع داشتم میرفتم پایین که یهو صد بلندی اومدو درد زیادی روی یکی از پاهام حس کردم اافتادم روی زمین از پام خون زیادی که دیگه هیچی رو نفهمیدم
باصدای یه زن به هوش اومدم دیددیدم توتوی بیمارستانم که خانمه گفت خانم شما خوبید میدونید کی بهتون شلیک کرد
به ارامی گفتم:نه نمیدونم
به خودم اومدم و سریع گفتم رز چطوره حالش خوبه
خانمه اروم سرشو پایین انداخت و گفت متاسفم ددیر رسیدیم و ایشون از دنیا رفتم
نتونستم دیگه جلوی اشکامو بگیرم ببا گریه گفتم چرا مرده چطور مرده
خانمه گفت : به خاطر خفگی مرده دکترا میگن که وقتی تصادف کرده ککمربند سفت شده و باعث خفگی شده
M. گفتم نه اون مرده کشتتش همون که گفتم یکی دیگه رو هم کشت
P. باتعجب گفت کدوم مرد ما همه جارو نگاه کردیم حتا یه اثر انگشت یا اون مردی که گفتید مرده نبود حتا
خخونی هم به جز اطراف ماشین نبود اون خون ها رو هم ما چک کردیم خخون دوستتون بود که وقت تصادف ریخته بود
M. ممن پس چرا زخمی شدم نکنه فکر میکنین من به خودم شلیک کردم
P نه عزیزم ییه شکارچی اشتباهی به شما شلیک کرده
M یعنی من دروغ میگم
P دکترا میگن احتمالا بخاطر این که دوست تو ااز دست دادی ببهت شک وارد شده و همه اینا رو از خودت بافتی
با عصبانیت داد میکشیدم نه اون رو کشتن که چند ددکتر اومدن و دستو پامو گرفتن و بهم بیهوش کننده زدن
صدای ادرین توی گوشم پیچید که گفت رسیدیم
به بیرون نگاه کردم دم خونه بودیم از ماشین پیاده شدم و وو ززنگو زدم و مامان باز کرد
منو محکم توی اغوش کشیدو گفت چچرا اینقدر دیر کردی دختره ی احمق
خندیدم و گفتم مامان ابراز علاقتم عجیبه
خندید و گفت اخه نگرانت شدم عزیزم از وقتی پدرت مرده تو تنها کسی هستی که دارم خخندیدم و رفتم تو اتاقم
اروم بدون اینکه سرو صدا کنم لباس مدرسه م رو بیرون کشیدم خندم گرفت و گفتم خدارو شکر 2 ساله که از دست مدرسه و دانشگاه راحت شدم وولی ارزش اون همه سختی رو داشت الان نقاشی هایی که میکشم صد ها خریدار داره
به نوشته های سیاهی که قبلا ررو لباس سفیدم با ماژیک کشیده شده بود نگاه کردم روی خط رز چشمام گیر کرد که نوشته بود ..... ادرین کوفتت بشه
لبخند درد ناکی زدم و بغضم رو رها کردم
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه لایکا بالای 12 باشه بعدی رو میدم 💜