پارتی خانوادگی P9
سلام بروبچ چه خبر؟ من امده ام با پارت 9 من امده ام.
خب لایک و کامنت فراموش نشه و امیدوارم که خوشتون بیاد و بگید که دوس دارید ادامه بدم یانه چون خز نشه و وقت تلف نکنیم و بریم سراغ داستان:
من«مرینت»:
تله سوم این بود:
باید از عشقمون«زوج دوم» جدا شیم و دنبال گوی بریم.
FINISH PART 9😇👇🏻
ادرین:
ما نمیتونیم جدا شیم مرینت!
من:
مجبوریم، ادرین.
و من از چپ«راست شما» و ادرین هم از راست«چپ شما»«اه حالا منم گیر دادم😐»
....... ادرین.......
دنبال یه چیز دایره ای شکل زرد بودم و نصف راه رو رفته بودم که یهو یه ابر شرور جلوم ظاهر شد«فکر کنم توهمی بود»
......... من..........
اسم ابر شرور لوین چاق بود«چرا اسم خوب یادم نمیاد😅😕»
و انقد چاق بود که تقریبا فقط دختر کفشدوزکی میتونست این ماجرا رو حل کنه.
لوین:
تو باید بمیری، یا اینکه از عشقت جدا شی.
من:
به هیچ وج من ادرین رو دوس دارم و باهاش میمونم.
و جنگ منو لوین شروع شد.
.......... ادرین..........
اسم ابر شرور 1000 چهره بود. میتونست به هر کی بخواد رد،تغییر شکل بده.
1000 چهره:
ای پسر مو طلایی، تو چرا اخه انقد بلایی، باید ول کنی زوجت رو، مگر نه میشه اون تنها.
من:
من عاشق مرینتم و اونو ول نمیکنم.
و جنگ منو 1000 چهره شروع شد.
1000 چهره خودش را تبدیل به گربه سیاه کرد، و با پنجه برنده به من حمله کرد و من همون لحظه......
پایان پارت 9😇
بروبچ لطفا نظر سنجی امروز رو جواب بدین
ایا بنظرتون اسم داستان را عوض کنم؟
گزینه 1:اره
گزینه 2:نه
و مارو خوشحال کنید
بای تا فردا😘😇