شیفتینگ رویایی من ✨🌃 پارت ۴

🧃𝑮𝒊𝒕𝒂🍡 🧃𝑮𝒊𝒕𝒂🍡 🧃𝑮𝒊𝒕𝒂🍡 · 1402/03/07 18:10 · خواندن 2 دقیقه

های برید ادامه👋🏻✨

از 👅....... (اسم خودتون رو اونجا تصور کنید)

داشتیم از کشتی جولیکایینا بیرون میومدیم تا برگردیم خونه هامون 

که یه ابر شرور جلو راهمون رو گرفت

ابر شرور : به به زویی ی نینی کوچولو بالاخره پیدات کردم ، ازین به بعد خدمت کار من میشی😈 

و با عصاش گلوله های نورانی (به خدا دیگه نمی‌دونم چجوری توصیف کنم😐)شلیک کرد طرفم و من جا خالی دادم 

و فرار کردم و اون هم از روی پشت بوم ها دنبالم میکرد که از رو پشت بوم پرید و جلو روم وایساد که لیدی باگ و به قول خودم کیتی نوار هم  اومدن و جلوم وایسادن که ازم محافظت کنن 

واییی خخددددااااااااااا باورم نمیشه که الان کت نوار  و لیدی باگ رو به رومن ععععععععععععععععهههههههههههههه (وجی : ذوق مرگ شد 😐

من : به به وجی کم پیدا شدی بالاخره پارازیت دادی🙂

وجی : بله دیگه چه کنیم 🙂

من : با ادب شدی قبلا میگفتی به تو چه وو نمی‌دونم ازین جور چیزا😁

وجی : به تو چه 😐

من : خیل خوب دیگه حالا یه چیزی گفتم پر رو نشو😐😑)

که لیدی اومد و دستم رو گرفت و کشید و بورد یه جایی قایمم کرد ( وجی : میشه بگی یه جایی کجاست 🤔

من : تو فهمیدی به منم بگو 😐

وجی : تو این داستان رو نوشتیاااا🙄

من : دهنت رو می‌بندی یا بیام بدوزمش پد^^^صگ 🩴😐

وجی : تسلیم😰🏳️

من : واسه من پارازیت میده این وست😑) و گفت : همین جا بمون تا همه چیز تموم شه 

و رفت 

چند دقیقه که گذشت دوباره برگشتت 

اما این سری گفت : زویی ....... (فامیلیش رو یادم نمیاد فک کنم لی بود😐) این معجزه آسای زنبوره و تو باید ازش در راه نیک استفاده کنی ، میتونم بهت اعتماد کنم؟ 

من : بله ☺️

پالن : سلام ملکه ی من ✨

من : پالن ویز ویز کن (درسته یا نه ؟ 😐) 

 

خوب این پارت تمومید می‌دونم واقعا چرت بود😐

بای تا های👋🏻❤️✨