شرور

mai karanta littafi mai karanta littafi mai karanta littafi · 1402/03/06 21:48 · خواندن 1 دقیقه

پارت1 (کلا داستان از زبان کاترین هست ولی بعضی اوقات می گم که داستان از طرف چه فرد دیگه ایه )

 جلوی قفسه شروع به حرکت کردم و با صدای بلند صحبتم را شروع کردم:عهدنامه سال 1965 توسط شاه ویلیام هرگز و مینروا ملکه همیشه ها به وجود آمد .عهد نامه شامل قانون هایی بود که مانع اذیت کردن و آسیب دیدن همیشه و هرگز ها توسط همدیگر می شد . و اما پرسی ...

یک جعبه شیشه ای که پایین آن نام پرسی وامپایر با رنگ سفید نوشته شده بود را برداشتم .

_ تو یک همیشه را که به اینجا سفر کرده بود را مورد آزار و اذیت قرار دادی و به طور واضح قانون 55 را نقص کردی

عروسک را از توی جعبه بیرون آوردم و یک سوزن نازک را درست لای چرخدنده قلبش گذاشتم .به پرسی که روی تخت بسته شده بود نگاه کردم و با خودم شمردم 

_1 . 2 . 3

قلبش از حرکت ایستاد .و مرده وار شده بود . 

_اسلپی 

بلافاصله خدمتکار و دستیارم آنجا حاضر شد .

_بیا شروع کنیم.

اسلپی وسایل کالبد شکافی را آماده کرد .و یک چاقوی نازک به من داد چاقو را با آرامش روی قفسه سینه اش گذاشتم و فشار دادم .ناگهان در باز شد و یکی از خدمتکاران نفس نفس زنان وارد شد .اگر اسلپی دستم را نمی گرفت قلب وامپایر تکه تکه می شد .با عصبانیت به خدمتکار نگاه کردم .او با ترس گفت _پادشاه کارتون دارن .

نگاه ترسناکی به او انداختم و جسد را به اسلپی سپردم . با آرامش به سمت اتاق پادشاهی به راه افتادم .