وبلاگ لیدی باگ

 این پارت کوتاهه ولی پارت بعد بلنده 

P25
مرینت
روی یک میز سه نفره نشستیم هر کدوم یه غذا سفوش دادیم و خوردیم 
هر دوشون برای هم اخم کرده بودن و هیچ حرفی نمیزدن 
من : چقدر خوب شد که سه نفری امدیم خیلی خوش گذشت
هر دو هم زمان : اره خیلی !
غذا هامون تموم شد ادرین دوباره رفت با تلفن حرف بزنه 
من ارومی گفتم : باز میخواد چکار کنه ؟
اتسوشی : حتما میخواد بپرسه تونستن دوربین بزارن یا نه 
گارسون امد و میز رو جمع کرد یه دستمال برداشت روبه روم گرفت و گفت : صورتتون  رو پاک کنید خانوم 
من : کجای صورتم کثیف شده ؟
دستمال رو سمت صورتم اورد که پاک کنه قبل از اینکه دستش روی صورتم قرار بگیره اتسوشی دستمال رو ازش گرفت و گفت : برو خودم انجام میدم
لبخندی زد ظرفا رو جمع کرد و رفت 
اتسوشی نگاهی بهش کرد و گفت : نچسب
صورتمو با دستمال تمیز کرد رفت حصاب کرد و با ادرین برگشتن 
ادرین : یه کار خیلی فوری برام پیش امده زود باید برم 
من : باشه تو برو ماهم خودمون برمیگردیم
اخمی واسه اتسوشی کرد و گفت : برسونش خونه 
اتسوشی : برو پی کارت
ادرین رفت اتسوشی هم کمکم کرد سوار ماشین شدم و رفتیم خونه ما 
مامان که منو دید کلی قر زد و بعد زوم شدن رو اتسوشی 
مامان : این پسره کیه ؟
من : اون صاحب کارمه
مامان : مگه صاحب کارت یه دختر تنها نبود ؟
من : خب .... اینم برادرشه چون تو خونه اونا پام شکست اونم زحمت کشید منو برد بیمارستان
نگاهی بهش انداخت 
اتسوشی: من رفتم خداحافظ 
مامان : زحمت کشیدی خداحافظ
منم کشون کشون رفتم بلا که دوباره قر نزنن