My blue eyed angel

𝑴𝒂𝒓𝒊𝒂 𝑴𝒂𝒓𝒊𝒂 𝑴𝒂𝒓𝒊𝒂 · 1402/03/03 12:44 · خواندن 4 دقیقه

Part #5

 

#مرینت
اون اون ادرین اشغال بود😑

مرینت:ببخشید

ادرین:چیه از پارتی خوشت نمیاد 

مرینت:حرفش رفت رو مخم که دیدم همه دارن پچ پچ میکنن

مرینت:فضولیش به تو نیومده
الیا:بسه 

مرینت بیا ،مرینتو بردم نشوندم روی صندلی که ذید به همه داشته باشیم تا مهمونی زهر مار نشده
.
مرینت:اون پارتی لعنتی و اون خاطرات کزایی دوباره جلو چشمم امد اون رقص اون شب لعنت به اون روز.......

#فلش_بک
#مرینت 
داخل پارتی نشسته بودیم و داشتم به ادرین که کاگامی بهش چسبیده بود و هی میگفت عشقم عشقم رو میدیدم
یکهو الیا امد منو برد رو صحنه تا برقصیم ولی حوصله نداشتم تا امدم برگردم
ادرین:لطفا صبر کن
مرینت:بله
ادرین:لطفا بهم اجازه رقص میدی.
.
واقعا نمیخواستم درخواست مردی که عاشقشم رو رد کنم

#حال
#مرینت
مرینت:لعنت به اون سادگیم واقعا لعنت 

اگه روی اون صندلی میشستم حالم بدتر میشه اروم بدون اینکه الیا بفهمه رفتم پایین تا اون صحنه نیاد تو ذهن 

ولی بدتر شد

وقتی بوسه رقص رسیده این از همه بدتر برام اشنا بود
#فلش_بک
#مرینت
داشتم با ادرین میرقصیدم لحظه ی صحنه ی بوس*یدن 
که رسید من یکم هول کردم ولی نمیدونم چرا ادرین منو از خودش جدا کرد؟
مرینت:......
ادرین:من تا امادگی کاملشو نداشته باشی نمیبوسمت
مرینت:ممنون
ادرین:من برای عشقت یه فرصت دادم
.
عاشق ادرینم واقعا اون پسر خیلی خوبیع حاضرم جونمو براش بدم!

#حال
#مرینت
باورم نمیشه باورم نمیشه که چقدر اون موقع ساده بودم و عاشقش بودم از عشق متنفرم 

ادرین:چیه گربه خانم یاد اون موقع ها افتاده

مرینت:کثافت میخواست رو مخم بره

به تو ربطی نداره

ادرین:میخواستم که مرینت تو اینده برای من خطرناک نشه
 

#فلش_بک_۱_روز_پیش
ادرین:منشی بنظرت چیکار کنم
منشی:درباره ی چی
ادرین:خودت میدونی 
منشی:خانم دوپن چنگ منظورتونه
ادرین:ارع
منشی:میتونید با همکاری دوستانتون خانم مرینت رو ممنوع الکار و خروج کنید که خانم به المان برگردند و نتونن خطر براتون محسوب بشن
ادرین:کسی که بخواد کاری کنه هرجا که باشه اخر کار خودشو میکنه
منشی:نظر شما چیه؟
ادرین:فعلا باید سعی کنم با مرینت تو سرمایه گذاری همکاری کنم یجورایی باید چندتا امضاء
اشتباه روی برگه هایی که من بهش میدم بزنه 
تا یک قرارداد تجاری ببندیم همکار بشیم
اینطوری بیشتر کاراش زیر نظرم هست و باید این کار  ردیف کنی
منشی:بله ...سعیمو میکنم

#منشی_ادرین
اقای اگرست واقعا مرد خیلی عجیب و یکم بدجنس بود چطوری میتونست با دختری که 
تو گذشته انقدر ازار و اذیتش کرده روبه رو بشه
چطور بعد این همه بدی عذاب وجدان نداره
حتی الانم میخواد مرینتو اذیت کنه!
 

حال#

ادرین:برای همین باید عذابش بدم تا ضعیف بشه

(گوه میخوری اشغال..........عوضی)

ادرین:اون زمان عاشق اب بودی الان چی 

که هولش دادم توی حوض اب

که خنده همه رفت هوا

مرینت:اییییی

الیا:داشتم از بالا همه رو میدیدم که دیدم نرینت نیست ترسیدم اون کله اناناسی اذیتش کنه که دیدم همه خودشون رفت هوا !!

ادرین مرینتو هول داد تو اب!

هی مگه بهت هشدار ندارم نزدیکش نشو

#مرینت: به قدری اعصبانی بودم که الیا تا دید 
الیا:پارتی تمومه همه برید خونه هاتون
ادرین:خیلی بی ادبی
الیا:بی ادبی وقتی نشونت میدم که پرتت کنم بیرون 
.
یهو دیدم الیا دست ادرینو گرفتو به سمت در رفت و ادرین خیلی خونسرد گفت
ادرین:عواقبشو میدونی دیگه....
الیا:از تو بهتر میدونم
.
دیدم ادرین دستشو کشید و الیا پرت شد رو زمین
ادرین:نیازی نیست خودم پا دارم میرم بیرون
با همین دستایی که منو خواستی بیرون بکنی بهت قول میدم با همین دستا به پام میوفتی!

مرینت:تا من هستم هیچ کاری نمیتونی بکنی
ادرین:خواهیم دید
ادرین:خواهیم دید
.
یهو دیدم ادرین رفت و پارتی هم کم کم خلوت شد 
 

............

 

فرما پارت طولانی امیدوارم لذت ببرید

ولی با اینکه داستانو خودم مینویسم دلم میخواد ادرینو جر بدم

لباس مرینت و الیا تو پارتی👇🏻