پارتی خانوادگی P3

𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 · 1402/03/03 08:25 · خواندن 1 دقیقه

خب بچه ها اینم پارت 3 امید وارم دوست داشته باشید

بریم سراغ داستان: 

من«مرینت»: 

با مارگارت رفیتیم خرید برای مهمونی که یهو یه سوالی پرسید که تعجب کردم؛ 

مارگارت: 

مرینت لوکا هم میاد؟ 

من: 

عه، با لوکا چیکار داری، ولی فکر کنم با خواهرش بیاد. 

مارگارت: 

میشه منم باهات بیام؟ 

من: 

چیشد دوست داری بیای، تا دیشب میگفتی این مهمونی کسل کنندس. 

مارگارت: 

مرینت اذیت نکن، بیام؟ 

من: 

باشه، ولی با کدوم لباس؟ 

مارگارت: 

با لباسی که الان میخرم. 

و بعد رفتیم لباس رو خریدیم و توی راه درباره مهمونی حرف میزدیم تا اینکه: 

گوشیم زنگ خورد! کی بود؟ الیا! 😐

من: 

بله؟ 

الیا: 

هی دختر کجایی اومدم چیز مهمی بهت بگم. 

من: 

با مارگارت اومدیم برا مهمونی خرید. 

الیا:

مرینت امروز نینو گفت ادرین جای تو رو کنار جای خودش گذاشته. 

من: 

پس برادرش چی؟ 

الیا: 

نمیدونم ولی یه لباس عالی هم برات خریده. 

من: 

بابا این نینو یه ذره دیگه داره چرت میگه، مطمئنی؟ 

الیا:

 اره، تازه قراره زنگت بزنه با زبون خودش همه رو بهت بگه

بعدشم مطمئن باش که حرف های نینو راسته. 

من: 

باشه، ولی چون تو میگی. 

الیا: 

ممنون دختر، خدافظ. 

من: 

خدافظ. 

رفتیم خونه منتظر زنگ ادرین بودم ساعت 11 بود تا اینکه گوشیم زنگ خورد....... 

پایان پارت 3😇

الان همه میگید چرا هی این😇 استیکر رو میزارم باحاله برا همین.