چشمات p3
سلام سلام ❤️
اومدم با پارت سوم🥳
این پارت مهم😎
بپر ادامه مطلب 👈🏻👈🏻
مرینت :
نشسته بودیم و با الیا منتظر مشتری بودیم و چرت و پرت می گفتیم .
- در سمت تو ام
- آه
- دستم بالا
- آه
- به در مینگرم
- آه
- چرت و پرت میگویم
- آه
- آه کوفت آه عن چقدر آه آه میکنی
- خو چیه اهم میاد با اون چرت و پرتی تو همون آه مون میاد
بعد یهو در کافه باز شد و یه نفر اومد تو و نشست روی صندلی شماره ی ۱۲ سری هم یه کارشون رفت سفارشش رو گرفت .
- هوی الیا این لوکا کفن نیست آیی چقدر جذابه بترکه چشم حسود از این خوشتیپ تر پیدا نمیشه .
- آره خودشه این شریک آدرین اگرست توی بزرگترین و بهترین شرکت کفش و کیف سازی
- گور بابای شریکش خودش رو نگاه چقدر خوشمله کیس خوبه این میگن . سفارشش رو من میبرم .
بعد رفتم تو اشپز خونه و گفتم : سفارش میز ۱۲ حاضره ؟؟
یکی از اشپزا : آره الان حاضر میشه یه دقیقه وایسا
رفتم سفارش رو برداشتم . امم به به سلیقشم خوبه ها پروفیت روله هم خیلی خوشمزست هم خیلییییییییییییبیییییی گرونه .
رفتم و براش بردم : سلام من مرینتم ، ام شما یه پروفیت روبه سفارش داده بودین ؟؟
- سلام بله .
- نوشیدنی سفارش ندادین ؟؟
- راستش نمی دونم چی با این خوشمزست میشه ، یه نظر بهم میدی
- هم با کلد بروله خوشمزه میشه هم به قهوه فرانسوی .
- پس من یه کلد برو به می خوام .
- چشم آلان براتون میارم .
که یهو رییس اومد گفت سلام آقای کفن ما عادت داریم با مشتری های خاص مون عکس میگیریم و اگه شما اجازه میدهین
- بله راحت باشین
رییس میخواست بگیره که لوکا گفت : مرینت تو هم بیا .
ععععععععرررررررر اون به من گفت بیام تو عکس
سرم رو به نشانه تعید اکنون دادم و رفتم کنارش تو کادر ایستادم .
آدرین :
داشتم با ناتالی ( منشیش ) تو شرکت راه میرفتم و رو کار بقیه نظارت داشتم که یهو کورای جلوم زرد شد .
- کورای مدل رو برای این فصل پیدا کردی ؟
- آره جونم یه ناهار مهمونم کن و سر فرصت نشونت بدم
- ای خدا کورای من از بس به تو ناهار میدم تهش برشکست میشم . والا
بعد یهو ناتالی افتاد به سرفه
- ناتالی حالت خوبه ؟؟
صداش رو صاف کرد و گفت بله آقا
الان کم مونده بود خالمم از راه برسه که بله اونم اومد .
- سلام خاله جان
_ سلام گلم
خاله سفت بغلم کرد همه داشتن نگامون میکردم تو گوش خاله ( کودوم خاله ، شادونه ؟؟ )گفتم : خاله جان اینجا بد آموزی داره بریم اتاق من و ناتالی رو مرخص کردم .