بازی
پارت 4
؟
بلاخره پیداش کردم بلاخره برگزیده را پیدا کردم در واقع همشون رو پیدا کردم .آفرین کاترین این یه موفقیت بزرگه .یه لباس سیاه برداشتم و رفتم سراغ برگزیده ها
مرینت
با آدرین توی جنگل قدم می زدم
من_ واقعا به ادبیات 100 سال پیش علاقه داری ؟
سرش را تکان داد_آره به خصوص رمان های 2021
من_ مثلا چه کتا...
مرا می کشد کنار و بهم علامت می ده یعنی یک سفید پوش اونجاست آروم از کوامیم یه طناب می گیرم و آدرین هم از توی کوله پشتیش گوی 5ام را میاره بیرون من طناب را حلقه می کنم و گول را می بندم بهش و با هم پرتش می کنیم گوی به پسره نی خوره و توی گوی گیر میفته.
من_بزن قدش
و محکم دستامونو به هم می کوبیم با 5 تا گوی برمی گردیم خانه شروع 3 تا از بچه ها توی خانه بودند 5 تا گوی را می ذاریم پیش بقیه من گوی ها را میشمارم
_ایول فقط 3 تا دیگه مونده.
آدرین_ بهتره یکم استراحت کنیم .
من کنار پنجره میشینم و آدرین هم میره که بخوابه آرام به درختا نگاه می کنم و یک آهنگ آرام را زمزمه می کنم که یک چیز سیاه پوش از زیر درختا رد میشه و به سمت خونه میاد .چند بار پلک می زنم و مطمئن می شم که خواب نمی بینم نزدیک تر که میشه می بینم یک آدمه و دو تا شمشیر هم دستشه . میرم که آدرین را بیدار کنم که در آرام و بی صدا باز میشه سریع زیر میز قایم میشم فرد سیاه پوش مستقیم به سمت آدرین میره یکی از شمشیر هاشو گرد می کنه و یک پورتال درست می کنه و پورتال را می ذاره زیر پای آدرین و بیدارش می کنه .آدرین همینه که پامیشه یک دفعه توی پرتال میفته از زیر میز میام بیرون و داد می کشم _آدررررررررین فرد سیاه پوش توی پورتال می پرد و پورتال بسته می شود .تنها چیزی که از فرد سیاه پوس فهمیدم این بود که
اون یک زن بود