?Who is the king
18
P18
مرینت
طبقه پایین نشسته بودم و منتظر بودم
بلاخره امد پایین
زودی رفتم جلوش و پرسیدم : قبول کرد ؟
_ نه قبول نکرد گفت مرینت واسه من یه کارگر ساده نیست اون ....
من : اون چی ؟؟
_ حرفشو ادامه نداد گفت بیخیال نمیخوان اینجا کار کنی
من : وایی عالی شد حالا نوبت ادرینه واسه اونم کمکم میکنی؟
اهی کشید گفت : باید چکار کنم ؟
ادرین
داخل یه کافه نشسته بودم و داشتم قهوه میخوردم
یه دختر قد بلند با موهای مشکی با قیافه خندون امد سمتم
_ واییی شما ادرین اگرست هستید !!! من یکی از بزرگترین ترفدار های شما هستم من همیشه از دور عاشق شما بودم !!!
بی اهمیت گفتم : عه واقعا
_ میتونم بشینم ؟!
من : بفرما
_ میتونم خواهش کنم پیشنهاد دوستی منو قبول کنید ؟ مشکلی ندارم اگه الان منو دوست نداشته باشید میتونیم باهم دوستای معمولی باشیم و در اینده دوست بشیم من میتونم هر جور که شما دوست دارید رفتاد کنم
لبخند مصنوعی زدم و گفتم : میخوای دوستمو واست جور کنم ؟
_ یعنی نمیخوای باهام دوست بشی ؟
من : نه نمیخوام
_ چرا مگه من چمه ؟
من : من دوست دختر دارم
_ خب میتونی ولش کنی مگه من چیم از اون کم تره
من : من خیلی واسه این دوستی زحمت کشیدم و امچین قصدی ندارم
_ مشکلی ندارم میتونیم در کنار اون دوست باشیم
من : میشه بری
قیافه ناراحتی به خودش گرفت و پاشد رفت
پوزخندی زدم و گفتم : اگه تو گرگی منم شغالم مرینت
انقدر حرف زد قهوم سر شد
یکم بلند تر گفتم : یه قهوه تلخ دیگه واسم بیار