
مرد جذاب من

پارت ۴۳
#پارت_چهل_و_سوم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتی روی زانوهایش نشست ازش خواستم که ک.ی.ر.م رو بخوره....
به ناچار قبول کرد و شروع کرد به خوردن ک.ی.ر.م....واقعا خیلی خوب بود....
خیلی بهم حال می داد....
بر دمش سمت مبل و روی مبل دراز کشید...رفتم سمت ک.ص.ش که انگار یکی قبلا باهاش س.ک.س داشته...
(نویسنده: مرینت عزیزم لو رفتی😂💔عه من چرا اینجام😂🗿💔)
L: مری
M: ب...بله؟
L: تو قبلا با کسی س.ک.س کردی؟
M: ن...ن...نه
L: 🗿پس چرا گش*ادی
(نویسنده: وای من دارم جر می خورم از خنده😂🗿💔)
M: ن...نمی دونم
*موهاش رو گرفتم تو دستم و بلندش کردم و گفتم....
L: به من دروغ نگو
M: آیییی....دروغ نمی گن باور کن
* پرتش کردم روی مبل...همین که خواستم ک.ی.ر.م رو بکنم تو ک.ص.ش گفت...
M: 😠اگه حامله ام کنی وای به حالت لوکا
L: حواسم هست
M: حداقل از ک.ان*دم استفاده می کردی
L: میگم حواسم هست...اب.م رو نمیریزم توت
*شروع کردم به تلمبه زدن....اه و ناله هایی که مرینت می کرد حشریم می کرد و باعث می شد که سریع تر از قبل تلمبه بزنم...انقدر کر.دمش که که....