The Last Detective Part10 (E)
آخرین کاراگاه : پارت ۱۰
هاییییییییی
چطوریننننننننن
یه هفتس پست نذاشتم 🗿
مث صگ واسه رمان ذوق دارم چون به زودی آدرین وارد داستان میشه 😃🤌🏻
برو ادامههههههه
گوشیمو درآوردم که خبر بگیرم که زنگ خورد. شماره ای ناشناس رو گوشی افتاد. همین که دکمه سبز رو زدم قطع شد. دیوونه ای نثار شخصش کردم که بازم زنگ خورد. جورج بود. بلافاصله جواب دادم
-: عادت داری به سرکار گذاشتن و غیب شدن؟
سکوت کرد
-: هی الو؟!
و بازم سکوت. بعد چند لحظه صدای خش خشی اومد و بعدش صدای مبهم
-: Hello (سلام) (توی اخر پست ویس این قسمتو گذاشتم که صدای جیم موریارتی از سریال شرلوکه)
لحن گفتنش بیشتر شبیه ابرخلافکارا بود تا کسی که بخواد از جورج خبری بهم بده
-: کی هستی؟
-: I like to see you dance (دوست دارم رقصیدنت رو ببینم) – پ.ن: جمله معروف شخصیت شرور جیم موریارتی تو سریال – بیا بازی کنیم!
تا دهن باز کردم حرفی بزنم قطع کرد. پوفی کشیدم که صدای پایی از پشت سرم اومد. برگشتم که برایان رو دیدم، آلما رو که بیهوش تو بغلش افتاده بود از پله بالا میاورد. چشمش به من افتاد.
-: تو هنوز اینجایی؟
-: دو دقیقه نشده که زدم بیرون پس اینقد به پروپام نپیچ!
حس کردم از لحن گفتنم جا خورد که صورتش جدی شد و گفت
-: رئیس میلر احضارت کرده
قدمامو سریع سمت موتور برداشتم و همینطور که کلاهمو سرم میذاشتم گفتم
-: آها چه جالب، ولی وقت برای حرفای میلر ندارم.
-: پس برای کی وقت داری؟
نیشخندی کنج لبم اومد
-: مورفی
استارت زدم و دور شدم. وقتی شماره ناشناس رو گوشیم اومد 2 تا احتمال وجود داشت. همین الان رئیس باند رو کشته بودم و قطعا شصت کسی که توی این ماجرا دخالت داشت از این ماجرا خبردار شده بود.
پس شماره یا مورفی میتونه باشه یا یکی از اعضای باند. این احتمال دوم وقتی که گوشیم از طرف جورج زنگ خورد از بین میره پس شک میره روی مورفی. حالا از کجا گوشی جورج رو گیر اورده؟ اینم راحت بود.
اخرین باری که من جورج رو دیدم قبل بیهوش شدنم بود. با هوشی که ازش انتظار میرفت مطمئن بودم فرار کرده. جورج توی پاریس فقط سه تا پاتوق داشت. یا مغازه نزدیک موزه یا خونه ای که تازه اجاره کرده بود یا کافه نزدیک تونل. اولی احتمالش کم بود چون اگر مورفی گوشیشو برداشته پس قطعا الان پیششه و اون مغازه زیادی جلب توجه میکنه. خونه هم رد میشد پس تنها احتمال کافه نزدیک تونله که جای خیلی خوبی برای دزدین هس.
راهمو کج کرد و سمت خیابون نورتامبلد رفتم. پیاده شدم و پشت کافه منتظر موندم. چراغ کافه خاموش بود و معلوم بود تعطیله.
دستی به کمرم کشیدم که جای خالی تفنگ رو حس کردم. تو پیشونیم کوبیدم و کلافه قدمامو نزدیک تر کردم. همین لحظه نقطه قرمزی روی سینم قرار گرفت. خوب میدونستم چیه پس دستامو به نشانه تسلیم بالا بردم.
که چراغ های تونل روشن شد و تشخیص قیاه درب و داغون جورج که به صندلی بسته شده بود و دهنشو بسته بودن، کار سختی نبود. زنی نسبتا جوون با کفش های مشکی پاشنه بلند و لباس کوتاهی از کنارم رد شد.
-: خب کاراگاه (برگشت سمتم) به نظر میرسه تونستم توجهت رو جلب کنم.
مو مشکی، چشم آبی، پوست سفید، ناخن مانیکور شده، بدون سلاح
نیشخندی زدم و قیافمو ناراحت نشون دادم
-: عه عه این نحوه رفتار با مهمون نیستا! لطفا به تک تیراندازت بگو اون لیزر قرمزشو از روم برداره.
کتمو باز کردم و لباسمو بالا زدم
-: چون چیزی تنم هس که اگه بخواد شلیک کنه هم خودش و هم اینجا رو با خاک یکسان میکنه
نگاهی به لباس انداخت و گفت
-: تو همیشه با خودت بمب جا به جا میکنی؟!
-: نه. ولی برای بعضیا چرا
-: این منو خاص میکنه؟
-: شاید. حالام لطفا اون بیچاره باز کن بریم، گناه نکرده که وارد تیم من شده
-: هر کسی که دور و ور تو باشه قطعا تو امنیت نیست
دستامو تو جیبم کردم و اروم قدم برداشتم
-: هوم. راس میگی. دشمن زیاد دارم. همینم خیلی لذت بخشه
-: اگر همین الان بکشمت چی؟
سرمو بالا آوردم که دیدم تفنگ رو سمتم گرفته.
-: عه حوصله سر بر شد که! من ترجیح میدم بسپارم دست پلیس، دوس ندارم دستام کثیف شه. علاوه بر این، تفنگتم قلابیه ... از دشمنای قلابی بدم میاد
نیشخندی زدم که صدایی از بلندگو پخش شد: کاراگاه دوپن چنگ از فرد مسلح فاصله بگیر! هیچ کس شلیک نکنه!
اینم نحوه hello گفتن خلافکارمون
نمد ولی خیلی از نحوه گفتنش شرارت میباره ... خوشم اومد 😔🤌🏻
دوم اینکه مورفی مَرده
و سوم اینکه لیزر قرمز و نقطه قرمز مال تفنگ تک تیراندزاست ... وقتی میخوان شلیک کنن یه نقطه قرمزی مث لیزر رو طرف میندازن که دقیق تر هدف گیری کنن
لایک و کامنت پلیز؟؟
لاو یووووووو