سلاح فصل 2:باخت 10(پایان فصل ۲)
://
اینم قسمت آخر و اینکه نویسنده اصلی فصل ۳ رو فقط ۷ پارت داده پس خودم به سبک میراکلس ادامش میدم))
و چون ممکنه یادتون رفته باشه یا خیلیا ندیده باشن دوباره موضوع و اسم نویسنده رو آخر پارت میگم))
از زبان نویسنده:
درست موقعی که رافائلا نازو رو گرفت کلارا دست به کار شد و حفاظو فعال کرد.موقع انفجار کلارا تمام زورشو زد که بتونه حفاظو نگه داره ولی تو صبح قدرتش تو ضعیف ترین حالتشه.کم مونده بود حفاظش بشکنه که یه حفاظ تیره رنگ نمایان شد.کلارا نگاهی کرد دید حفاظو لوکا گذاشته. مرینت و امی هم سعی کردن با قدرتشون شدت انفجارو کم کنن.
.....
بعد چند دقیقه انفجار تموم شد و کلارا و لوکا حفاظارو برداشتن.دیگه هیچ اثری از بدن رافائلا نمونده بود و حتی اژدهای رافائلا هم رفته بود.و حالا برسیم به نازو..نازو نصف صورت و بدنش کاملا سوخته بود و اونیکی نصف صورت و بدنش کمی زخم داشت.نازو عصبی به گوی نگاه کرد. شاید باورتون نشه ولی گوی ترک برداشته بود.کلارا ناباور جیغ زد:رافائلاااااااااااااااااااااااااااااااا
افتاد زمین و گریش گرفت.صورتشو با دستاش گرفت و بلند بلند گریه کرد.راک کنار کلارا نشست و نوازشش کرد بلکه بتونه آرومش کنه.
نازو عصبی غرشی کرد و گفت:اون پری ه*رزه...حقش بود بمیره.(RF:بیچاره من🙂💔نازو قلبمو شکوندی💔💔)
آدرین عصبی داد زد:حق نداری به رافائلا بگی ه*رزه!!!!!!!
نازو که از درد سوختگی و اعصبانیت داشت میمرد و نمیدونست دیگه چیکار کنه عین وحشیا به سمت آدرین حمله ور شد و شروع کرد به زدنش با قدرت گوی. آدرین با سرعتش هی همرو جاخالی میداد ولی اخر یه گلوله بهش خورد و افتاد زمین.جای گلوله داشت بدنشو میسوزوند.
آدرین از درد غرشی کرد و خواست بلند شه ولی نازو پاشو دقیقا گذاشت رو جای سوختگی و درد آدرینو بیشتر کرد.
روبی که دیگه آمپرش زده بود بالا تبرشو ظاهر کرد و همراه با داد بلند گفت:ازش فاصله بگیرررررررررر
و تبرشو از پشت محکم زد به نازو.
پلگ داد زد:روبی نرو!
ولی امی گفت:بذار کارشو بکنه.
نازو برگشت و به روبی نگاه کرد.
روبی:خیلی عرضه داری بیا با من بجنگ!!!!!
آدرین:ر..روبی نه..
نازو:[پوزخند]خیلی دلت مردن میخواد؟باشه.یادت باشه با یه تبر درِپیت به تنهایی نمیتونی کاری کنی
روبی:من هنوز خودمو رو نکردم پس خفه.
نازو به روبی حمله کرد. روبی جلو پاش طلسمی رو زمین نوشت و دقیقا زمانی که نازو اومد رو طلسم از محوطه طلسم آتیش بلند شد و نازو رو سوزوند.نازو فوری بیرون اومد و عصبی به روبی نگاه کرد.
روبی:تخصصم طلسم نویسیه!
روبی طلسمی رو رو هوا نوشت بعد پرید و از پشت پاهاشو به طلسم زد و همون لحظه با سرعت زیادی سمت نازو رفت.تبرشو اماده کرد که بزنه تو صورت نازو و نازو هم با قدرت گوی گلوله ای رو درست کرد و به روبی زد ..روبی هم تبرشو چرخوند و به گلوله زد.
همون لحظه گلوله منفجر شد و روبی پرت شد عقب و محکم خورد به درخت جوری که درخت شکست. و روبی افتاد زمین.ولی نازو پرید عقب و از پرت شدن جلوگیری کرد.
آدرین با کلی بدبختی پاشد و خواست سمت روبی بره اما نازو شونشو گرفت و پرتش کرد عقب و سمت روبی رفت.
نازو:همین؟هه از یه طلسم نویس بیشتر از این انتظار نمیرفت.
روبی سرشو بالا گرفت و به تبرش نگاه کرد.تبرش کاملا سوخته بود و فقط یه دسته ازش مونده بود.نازو اول از همه یه حفاظ محکم درست کرد که تو حفاظ فقط روبی و آدرین و نازو بودن و بقیه بیرون حفاظ مونده بودن.
نازو خندید و به بقیه نگاه کرد و گفت:همونطور که تا الان فقط تماشا کردین از الان به بعدم فقط تماشا کنین.
لوکا چند باری با قدرتش به حفاظ مشت زد ولی انگار اون حفاظ سمج تر از اینا بود.نازو با قدرت گوی گلوله بزرگی رو درست کرد و گفت:شرمنده عمرت بیشتر از این قد نمیداد.
آدرین نگران داد زد:ررررررروووووووبببببببببببییییییییییییییییییییی
و با سرعتش رفت جلوی روبی وایساد.نازو گلوله رو پرت کرد ولی گلوله بجای اینکه به روبی بخوره به آدرین خورد.بدنشو سوراخ کرد و به قلبش رسید.قلبشو سوراخ کرد و به اونور بدنش رسید.اونور بدنشو سوراخ کرد و ناپدید شد.
مرینت، لوکا ، پلگ ، تیکی، روبی و کوراپیکا با دیدن اون صحنه بلند داد زدن:آدددددررررررررررییییییییننننننننننننننننن.(حنجره هاتون...)
و آلیا و کلویی و دراکولا دستاشون رو گرفتن جلوی دهنشون.
آدرین افتاد زمین.روبی ناباور بلند شد و آدرینو تو بغلش گرفت.نازو با لبخند پیروزمندانه ای داشت به آدرین نگاه میکرد.
(بریم بکشیمش؟🚬😐 هرکی مرگ نازوی این داستانو میخواد کامنت کنه:-:)
از زبان روبی:
نه..نه..اون خواب..اون خواب..به واقعیت پیوست..میخواستم جلوی آدرینو بگیرم..نشد..میخواستم.......من..من چرا کنارش موندم؟من که مرگشو دیده بودم.چرا..چرا کنارش موندم؟
اشکام تمومی نداشتن.همینجوری داشتن میریختن.آدرین...جلو چشمای من بخاطر محافظت از من مرد.و من نتونستم کاری کنم. صدای خنده های نازو رو شنیدم.
نازو:هه هه..من بردم.و تاج و تخت برای من شد..بار دیگه..نیردا رو کشتم![خنده بلند]وقتشه بعد ۵۰۰ سال قایم شدن خودمو نشون بدم!!!
عصبی بلند شدم و یقه نازو رو گرفتم.
من:میکشمت عوضی. انتقام آدرینو ازت میگیرم.
نازو:اوه؟مواظب باش قبل اینکه منو بکشی خودت نمیری.
در دنیای دیگر.. *
؟؟؟:اوه!بالاخره.زود باشین آقایون زود باشین اون طلسمو فعال کنین که کلی کار داریم!!
برگشت و با لذت به آسمان نگاه کرد.
؟؟؟:قراره یه شورش حسابی داشته باشیم!..
*پایان فصل ۲*
لایک و کامنت کنید:-:
اطلاعات:
نام :سلاح . باخت . بازگشت(ولی اسم اصلی همون سلاحه)
موضوع:سونیک
نویسنده:RF
وبلاگ :sonamy world /بلاگفا
فصل :۳
پارت :۳۵
بازیگران :
شدو د هچهاگ ~لوکا کوفین
سیلور د هندرسون ~مرینت دوپنچنگ
سونیک د هچهاگ ~آدرین آگراست
رژ د بت ~کلویی بورژوا
بیلز د کت ~آلیا سزار
امی رز د هچهاگ(جای کسی نیست خودش به صورت انسانی اوردم)
رافائلا د فیری . کلارا د گوست و دراکولا لیدی(کاراکترای خود نویسنده://)
مفیلیس د دارک ~لایلا راسی(ولی مفلیس از لایلا بهتره داداش منه دیگه://)
سونیک exe~ایزابل مورو(oc خودم)
نازو د هچهاگ (بعنوان انسان هست://)
روبی د ولف(بعنوان انسان و خواهر امی.. راستی پوستر فصل بعد اگه بزارم قراره چهره روبی باشه://)
خب اینم اطلاعات توی پارت آخر فصل اولم گفته بودمشون:-:
حالا بگید فصل ۳ بزارم یا نه؟