ارباب زاده پارت ۳
برو ادامه مطلب 👈
همه : چشم ارباب
داخل عمارت
گابریل : آدرین الان باید چی کار کنیم
آدرین :نمیدونم پدر ، نمیدونم
امیلی : نظرت چیه با یکی از خدمتکار ازدواج کنی ؟
آدرین : چی !!!
گابریل : آدرین چاره ی دیگه ای نداریم
آدرین : من این کار رو نمیکنم
امیلی : ولی باید این کار رو انجام بدی
آدرین : برای چی من باید با یک خدمتکار ازدواج کنم
گابریل : چون ما داریم این رو میگیم
(آدرین با حالت عصبی خونه رو ترک میکنه )
امیلی با صدای بلند : آدرین .... آدرین
چند ساعت بعد
آدرین وارد خونه میشه و میره تا لباسش رو عوض کنه امیلی هم پشت سرش سریع وارد اتاق میشه ، امیلی دوباره بحث رو جلو میاره و میگه که : آدرین میخوای این کار رو کنی ؟
و از اونجایی که آدرین چاره ی دیگه ای نداره و باید یک وارث برای خودش داشته باشه میگه : باشه .... قبوله
امیلی : پس به ناتالی میگم که دختر هارو ببره پیش یک دکتر تا اون هارو چک کنه
امیلی : ناتالی یه لحظه بیا اینجا
ناتالی : بله امیلی خانوم
امیلی : امروز تمام خدمتکار های دختر رو ببر پیش دکتر تا دکتر چکشون کنه بعدش خدمتکار های دختر رو بیار اینجا
ناتالی : چشم
چند ساعت بعد
ناتالی: امیلی خانم ، امیلی خانم ، خدمت کار ها رو براتون آوردم
امیلی : اومدم ، اومدم ، (با صدای بلند ) آدرین ، گابریل ، بیاین پایین ،
آدرین و گابریل میان پایین
امیلی : پسرم یکی از این دختر ها رو انتخاب کن
آدرین : چشم
آدرین :
به تنها دختری که رو به روم بود نگاه کردم ، یعنی بین اون همه فقط این دختر بود ! آدرین : ناتالی مطمئنی که همه ی اون خدمتکار ها زن بودن ؟ ناتالی : بله
.....................................
و اینم از پارت ۳
خب دیدم برای قبلی با اینکه کامنت زیادی ندادید ولی بازم گفتم این جایزتون باشه و اینم بدونین که هر چی کامنت طولانی تر باشه پارت بیشتری در انتظار خواهید داشت
برای این پارت هم ۱۰۰ کاراکتر بیشتر گذاشتم
لایک و کامنت فراموش نشه 😊❤