The Last Detective Part9 (E)

سآی‌نآ» سآی‌نآ» سآی‌نآ» · 1402/01/20 00:20 · خواندن 3 دقیقه

آخرین کاراگاه : پارت ۹

های گایزززززززززز

کامنت ها 10 تا نشد ولی بازدیدا به قدری بود که دلم براتون بسوزه و پارت بدم 😔🤌🏻

برو ادامه که از این پارت به بعد داستان واقعی مرینت و بزرگترین دشمنش شروع میشه

دوباره گذاشتم چون ی جوری موشکی پستا اومد بالا گم شد بینشون 🗿

 

 

 

 بیهوش بود ولی اگر من کسی بودم که بیهوشش کردم پس میتونستم برعکسشم عمل کنم. با کنار دستم به دوتا بازوش ضربه محکمی زدم که بدنش تکونی خورد و آخی گفت

-: خب خب کجا بودیم؟

سعی کرد تفنگی که کنارش بود رو برداره که پام رو دستش گذاشتم و تفنگ رو برداشتم و آروم دستمو روی قفسه سینش فشار دادم و با لبخند گفتم

-: نه نه نه. بخواب. بهت گفته بودم ور رفتن با من عاقبت خوشی نداره. (لبخندم محو شد) خصوصا اگر با تیمم ور بری. (تفنگ رو سمتش گرفتم) حالا باید بگی برای کی داری کار میکنی. 

تا خواست تکون بخوره به کنار شونش شلیک کردم که دادی کشید.

-: بگو برای کی کار میکنی؟

چهاردست و پا وایساد و همینطور که شونشو گرفته بود با لبخند چندش آوری گفت

-: من الکی رئیس باندی به این بزرگی نشدم. خودم رئیسم و از کسی پیروی نمیکنم

همینطور که تفنگ رو دور انگشتم میچرخوندم گفتم

-: آره و میخوای منم باور کنم با همین _رئیس باند بزرگ_ به راحتی وارد آزمایشگاهی شدی که امنیتی ترین تجهیزات رو داره.

-: اگرم باشه نمیگم

دیگه داشت کم کم رو اعصابم اسکی میرفت

-: باشه خودت راه سخت رو انتخاب کردی

هلش دادم که رو زمین افتاد و پامو دقیق کنار زخمش گذاشتم که خون بیشتری ازش بره

-: همین الانشم درحال مرگی، ولی میتونم شکنجت بدم. بگو برای کی کار میکنی؟

فقط داد میکشید و حرفی نمیزد. با داد گفتم

-: برای کی داری کار میکنی؟

خیلی مقاومت کرد ولی دیگه نتونست و با داد گفت

-: مورفییییییی

پام شل شد. مورفی کیه دیگه. تونل باز توی سکوت فرو رفت. نگاش کردم که دیدم چشم هاش ثابت موند و حرکتی نکرد.دستمو زیر چونم گرفتم و قدم برداشتم. که صدای کلافه برایان اومد.

-: اینم یکی دیگه. تا کی میخوای مردمو با دست خودت بکشی و نسپاری به پلیس؟

-: مردم یا خلافکار؟ 

-: حالا هر چی

-: من به اندازه پلیس همین حقو دارم و تازه همین الانم یه مافیا دیگه رو براشون رو کردم

سعی میکرد باند رو دور سر آلما بپیچه که گفت

-: تو که فقط رئیسشو گیر آوردی

-: نه خیر

کارتی رو پرت کردم سمتش

-: این کارت تو جیبش بود که با کد مورس نوشته شده و برای اعضای مافیاس که اگر تازه کار باشن با این کارت مخفیگاه رو پیدا کنن. الان ترجمشو میفرستم برای میلر که چند تا آدم بفرسته که اوکیشون کنن.

-: برای رسوا کردن باند های قبلی بدون کمک میلر پیش رفتی

چشمامو تو کاسه چرخوندم

-: آره ازش خوشم نمیاد ولی وقتی نیاز دارم مجبورم خوشم بیاد. تو دخالت نکن

با چشمای ریز شده نگام کرد

-: و اینو میدونی که به عنوان ارشدت میتونم لوت بدم که اون بدبختی که رو زمین افتاده رو تو کشتی

قدمامو بی معطلی سمت خروجی تونل گذاشتم و با نیشخندی برگشتم و دستامو نشون دادم

-: اول اینکه با تفنگ خودش کشتمش، دوم اینکه دستکش پوشیدم و اثر انگشت نمیتونی گیر بیاری و سوم اینکه میدونم که نمیگی پس اصن بهش فکر نمیکنم. حالام به آلما برس

و خنده کنان بیرون زدم. این از این، حالا باید ببینم جورج کجاست. گوشیمو درآوردم که خبر بگیرم که زنگ خورد و شماره ای ناشناس رو گوشی افتاد. 

 

 

لایک و کامنت پلیز؟؟

نظراتتون رو بگید که بدونم با داستان چی کنمممممممممم

لاو یوووووو