
قریبه

م باش خدافظ
A: نمدونسم به جز دوست مدرسه دوست های دیگه هم دار خواستم ببینم اون کی وقتی مرینت از خونه زد بیرون رفتم دنبالش دیدم رفت توی یه قایق رفت جلوی قایق یه پسر واستاده بو از ماشین پیاده شودم دیدم همون بغل کردن و رو بوسی کردن عصبی شدم دوست نداشتم تن مرینت رو کسی دیکه بغل کن رفتم سمت قایق وقتی رفتم تو قایق مرینت جا خود اولین مشتمور توی صورت اون پسری عوضی خابوندم مرینت داد زد چته داری چی کار میکنی
ادامه دارد....
غریبه #پارت7
M: : هییی چی کار میکنی دیونه شدد ییی ادرینن بس کن
A: این پسری عوضی کی
M: ادرینن این دوست دوران پچه کیم ادرین چرا این کارو کردی دار از دماغش خون میاد بیا لوکا بیا بریم تو رفتیم تو قایق رو دماغ لوکا یخ گذاشتم تا بهتر شه
L: مرینت؟
M: بله
L: اون پسر کی بود؟ دوست پسرت بود؟..... آر
M: امممم آر ولی خواهشن به کسی نگو من واقعن متاسفم و معزرت میخوام خودم میار ازت معزرت خواهی میکنه
L: امم باشه نه نیازی نیست
M: نع نیاز هس باید ادب بش من فعلا میرم باهم در تماسیم خدافظ
L: باش مرینت خدافظ
M: دیدم ادرین جلوی قایق واستاده رفتم جلو و بهش تن زدم رفتم که دیدم صدا می زنه
A: مرینت کجا داری میریـ؟
M: نیاز نیست بدونی بگو و نگو فرقی نداره باز تعقیبم میکنی وقتی به عتماد نداری همین دیگه نمی خوام دیگه ببینمت لوکا فقد یه دوست بود که خیلی وقت ندید بودمش بدرود اقای شکاک
A: ممم مرینت واستا مرینتتتتتتتتتت
انقد صداش زدم دیگه صدام در نمی یومد سوار ماشین شدم هی بهش زنک میزدم امااا جواب نمیداا داشتم از نگرانی میمردم اخخخ چرا اون کار کردممممم
M: از دست ادرین کلاف شدم اصابم خود بود به الیا زنک زدم
AL: سلام مرینت خوبی دختر
M: نع اصلن خوب نیستم به ادرین دعوام شد(الیا از هم چیزمن با ادرین باخبر بود)
AL: اخخخ دختر چی شد بیا ببینمت یکم ارمشی حرف بزنی من امشب میخوام برم یه پارتی میای
M: امم باشه ادرس بده. رفتم با الیا اون پارتی جرایانو تو راه واسش تعریف کردم رفتیم تو پارتی انقد حالم بعد بود پنج تا لیوان شراب خود بودم مست مست بودم یه بسر امد سمتم بلدم کرد و رقصیدم باش اصلن تو حال خودم نبودم
A: گفتم شاید رفت باشه پیش الیا بهش زنک زدم جواب نداد به نینو زنگ زدم نینو هم چیر میدنست از رابطه من مرینت
N: جان دادش
A: سلام دادش خبری از مرینت نداری باهم دعوامون شد
N: والا نمدونم الیا گفت با میرینت میخوان برن مهمونی
A: ادرسشو داریییی؟ ـ
N: ار الان میفرستم
A: با ماشین هر چی توانستم کاز دادم رسیدم
M: تو عالم مستی میخواستم از بغلش بیام بیرون که سفت سفت گرفته بود الیا از اون ور میکشید که با صدای ادرین سعی کردم چشمامو باز کنم اما نتونستم از هوش رفتمم
A: با دیدن صحنه که مرینت تو بغل او مرتیکه عوضی بود خون جلوی چشما مو گرفت مرتیک رو مثل سک زدم مرینت و الیا رو براشتم الیارو رسودنم خونشمو مرینت رو بردن خونه خودم رسیدیم کذاشتمش رو تخت مثل یه فرشته خوابید بو من کنارش خوابیدم ساعت نزدیکه سه صب بود دیدم مرینت نی از تخت بلد شدم دیدم از حموم امد بیرون نشست روی تخت صداش زدم مرینت مرینت خوشگلم خوب معزرت میخوام
M: امم باشه اما اکه یه دفع دیکه اینحوری بشم من قهر میکنمممممــــــ
A: باشه دیگه تکرار نمیشه دیدم مرینت امد سمتم و پرتم کرد روی تخت امد بالم و شروع کرد به خودنم لبام منو همینتور میخورم
بعد دید دکمه های لباسمو وا میکنه من دکمه های لباسشو وا کردم سوتین نشو وارکردم شروع به خودن مم هاش شدم که دیدم داره حال مید بهش ادامه دادم
ادمه دارد....
غریبه#پارت8
A: دیدم ابش امد شروع کردم به لیس زدنش داغ داغ شدن بود دیدم بلندشو پرتم کرد رو تخت شلوارمو در اورد و شروع به خوردن ک*ی*ر. م کرد خدایش خیلی حال میدای سیخ شد بود
M: خودم اندختم روی تخت شول شول شد بودم گفتم بیاا بکنم....
A:مطمئنی ها
M: معلومه که ار.
A:باشه کاندمو از گشو ورداشتم گذاشتم سر ک*ی*ر م. گفتم ارم باش الان میر تو ک*و*س*ت
M: با حالتمستیم گفتم ار بزار. بعد یه چیز داغ بین ک*و*س*م حس کردم شیر و لذته بخش بود صدای ارمبخشش تلب تلب تلب تلب و همچنان ادمه کم کم تمومش کردم به شگم درازش کردم
A: جونن چه کون بزرکی داری چقدر سفید
M: خوب بزرگش کردم که حال بد زود باش که دارمم مثت میشم ابم امد
A: افففف جونن خیلی بزرک با یع حرکت ک*ی*ر*م بردم تو ک*و*ن*ش یع دادی زد که توی خونه پیچید یع چهل ثانیع کنه داشتم بعدش آرم آرم عقب جلو کردم تلب تلب تلب تلب تلب تلب تلب تلب...... و همچنان ادامه دارد بعد ده دقیقه از روش رفتم کنار بعد چند دقیقه امد رو و شروع به خوردن *ک*ی*ر*م. کرد بعد ک*ی*ر*م*و گذاشته توی ک*س*ش و بعد بالا و پاین کرد تون تون ک*ی*ر*م از تو ک*و*س*ش در امد یکم واسم ج*ر*ق زد و بعد گی*ر*م*و گذاشت تو ک*و*س*ش و بالاو پاین کرد
ادامه دار.......
غریبه #پارت9
A: بعد این هم کار خیلی خست شده بودم رفتم کنا مرینت و خوابیدم
M: با اردین خوابیدم بعد از این بیدار شود لباس هامو تنم کردم و غذا سفارش دادم راستش نمیتوانستم از دستش ناراحت باشم اخ ادرین عشقم بود یه جورای هم نمیخواستم لوکا از دستم ناراحت باش تو فکر بودم که با زنک ایفون از فکر امدم بیرون غذارو کرفتم و چیدم ادرین بیدار کردم داشتیم غذا میخوردیم مه گفتم
M: ادرین باید از دوستم معزرت بخوای
A: اول اینکه اون کی بود ودوم اینکه اصل چرا باهاش قرارگذاشتی اصلن چرا دوستت پسر بود؟...
M: ادرین چند بار بگم دوست دوران پچکیم بود درضم من زنت نیستم که واس باید نباید تعین میکونی دوست داشتم رفتم پیشش تو با این کارت من خجالت زده کردی پیش دوستم
A: چی؟ نع بابا. چه چیزاا من همجین کار نمکنم
M: باش بس دیگه من هم نمیبینی از جام بلند شودم رفتم سمت در که ادرین دستمو کشید گذاشت منو روی شونهاش برد تو اتاقش و درم
قلف کرد هرجی صداش زدم در وا نکرد از اخر دیگه توان در زدنو نداشتم گفتم ادرین درو باز کن که چشمام سیاهی رفت ت تقربیا صب بود نور افتاب چشامو اذیت کرده بود برای همین از خواب بیدارشود بودم دیدم آدرین بالای سرم نشسته داشت به مو ها دست میزد از جام بلند شودم سریع بودبود کردم و رسیدم به در خرجی دیدم ادرین صدام زد برکشتم سمتش
A: باش قبلول میرم معذرت خواهی میکنم ازش فقد نرو
M: تو منو زندانی کرد بودی؟..
A: چون تو میخواستی بری؟
M: هان از دست تو باش اول یه چیزی بخوریم بعد بریم
A: باش الان صبحانه درست میکنم
M: باش که دیدم کوشیم زنک خورد رفتم مامانم بود اخخخ خدایا
MM: الوووو مرینتتتت
M: بله مامان
MM: کی میخای از الیا دل بکنی بیای خونه
M: هانن ار ار باش امروز میام مامان خدافظ
M: خداروشکر الیا هوامو داشت بود گفته بود که من انجا بودم
A: مری بیا غذا بخور دیگه
M: باش رفتم
M: ادرین اول باید یع قولی بدی بهم که دیکع نباید زندانیم کنی
A: من زندانیت نکردم فقد نیاز داشتم یع کم فکر کنم که کفتی دیگع منو نمیبینی تحمیل دوریتو ندارم
M: با این حرفش رفتم سمتش روی پاش نشستم و لباشو خوردم اونم همیتور
ادامه دار...؟
غریبه #پارت10
M: اخخخ ننه انقدر حال میداد که دلم نمیخواست جدا بشم به سختی از لباش خودمو جدا کردم دیگه باید میرفتیم بیش لوکا سوار ماشین شودم راه افتادیم بع سمت لوکا رسیدم رفتم جلوی در که صدای یع دختری رو شنیدم رفتم جایی پنجر دیدم اون دختر با موهای کوتا و صورت کعک مکیش لوکا رو انداخت روی تخت و شروع به لب گرفتن کردن ادرین امد سمتم گفت واستا ببینم چی شد
A: با دیدن کاکامی از خود بی خود شدم اخ کاکامی با لوکا ای خدااااا
M: ادرین تو مکع اون دختر میشناسی
A: معلوم اون دوستم مادرشم با پدرم دوست. گاگامی اخ گفته بود هیچ فقد به کسی دل نمیبیند😳
M: اهاا باش بیا بریم مزاحمت ایجاد نکنیم واسشون منادرین رفتیم تو ماشین
A: عشقم حالا کجار بریم
M: هیچی من ببر خونه مون مامان و بابام نگرانم شدن
A: امم باش
M: رسیدم خونه از ماشین پیاد شودماز ادرین لب گرفتم و خدافظی گردم رفتم تو
MM: سلام چه عجب امدی خونهـ
M: سلام مامانی، 😅مامان بابای کجاست
MM: رفته چیزی بخره تا 1ساعت دیگه هم نمیاد
M: باش مامان من میرم تو اتاقم لباسامو عوض کنم یع کم استرحت کنم برای غذا صدام کن
MM: باشه دخترم
M: رفتم تو اتاقم به لوکا فکر میکردم اخه با گاگامی ای خدا
ادامه دار...
غریبه #پارت11
M: بعد اینکه خیلی فکر کردم کم کم خوابم برد از جام بلند شودم به ساعت نکاه کردم هشت شب بود چی یعنی من تا الان خواب بودم به گوشیم نکاه کردم یع عالم پیام بود بود از طرف ادرین و همینجور تماس رفتم پایین
MM: به به دختر خانم بیدارشدن
BB: به به فرشته خانم بیدار شود
M: سلام بابای سلام مامانی 😅
MM: خیلی خوب خوبید بودی دلم نیامد بیدارت کنم مامان جان
M: آر مامان خیلی خسته بودم مامان گشنم چی داریم بعد غذا رفتم تو اتاقم ک گوشیم زنگ خورد ادرین بود
A: الو مرینت چراا جوابم نمیدادی ها کجا بودی مرینت
M: هییی واستااا بابا خواب بودم اف
A: خواب بودی؟
M: آر بس 😳چی
A: باش نگرانت شدم راستی چیشود لوکا
M: نمیدانم باش فراد بیا دنبالم بریم اونجا
A: امم باش برو شب خوش
M: خدا فظ
M: بعد خدا فظی رفتم یع دوش گرفتم و بعد امدم روتین پوستیمو انجام دادم اخ پوستم خراب شد بود رفتم لباس تو خونگیمو پوشیدم افتادم روی تخت بااینکه تا ساعت هشتم خوابیم ولی هم رفتم تو تخت خوابم برد
غریبه#پارت12
M: با صدای کوشیم از خواب بیدار. شودم دستو صورتم شوستم رفتم پاین صبحانه خودر بعد صبحانه رفتم بالا اتاقمو مرتب کردم بعد حاضر شودم زنک زدم به ادرین
A: (جانن (با خستگی
M:(ادرین هنوز خوابیییییی.( با داد
A: ن دیکه به طف داد تو خواب از سرم پرید 😅🙄
M: گگگگ بامزه
A: ولا خوب
M: بلندشو دیگه حاضر شو بیا دنبالم یا من خودم تنهای میرم مدرسه
A: باش الان میام
M:بَددددووو
M: ادرین امد رفتیم مدرسه بعد مدرسم گفتم برم پیش لوکا تا ادرین معذرت خواین کن همیجوری داشتیم میرفتیم که ادرین سرشو برد پاین تا کوشیشو بردار[گوشیش افتاده بود پایین]
M:[ ادرین جلوتو بببین[با داد