دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت شصت و چهار»
درسته هنوز شرط پارت قبل نرسیده ولی بخاطر کسانی که رمان رو میخونن و حمایت میکنن.
------------------------------------------------------------
آنا که الان پنج سالش بود با کنجکاوی روبهرو اتاق اما ایستاده بود ، مرینت و ادرین تصمیم گرفته بودند اون اتاق تو خونه وجود داشته باشه تا خاطرات اما هم همراهشون باشه .
مرینت آروم سمت آنا رفت و دستش رو گرفتم و بهش گفت : اینجا یه اتاق مخفیه که درش قفله و ما هنوز نتونستیم کلیدش رو پیدا کنیم .
آنا که هنوز قانع نشده بود بغل مامانش رفت تا بره بخوابه.
مرینت آروم اما رو روی تختش گذاشت و بهش گفت : خب دیگه وقت خوابه .
🩷 عکس های کیوت 🩷
بفرما ادامه مطلب
تعداد عکس ها : 10 تا ببخشید کمه .
🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷
ببخشید کم بود بعضیا گنده بود بعضیا ریز بودن تازه 9 تا عکس بود هنوزم هست که تو پارت بعد انجام میدن واسه پارت بعد میشه 5 لایک و 5 کام کنین تلوخداااا🩷
بوسه وحشی
پارت 2
سلام بچه ها من اومدم با پارت دوم بوسه وحشی
ادامه......
_صبح با سردرد بلند شدم... گوشیمو برداشتم و دیدم 19 از دست رفته از خانم بزرگ دارم...
زنگ زدم و با یه بوق جواب داد
::الو لوکاس کجایی از دیشب بهت هزار بار زنگ زدم
_ببخشید گوشیم پیشم نبود و نتونستم جواب بدم
::پففف....... امشب بیا عمارات دختره رو امشب میارن
_چشم الان میام..... رفتم سمت ماشین و سوار شدم و به سمت عمارات راه افتادم
پرش زمانی بعد رسیدن به عمارات )
بعد از اینکه رسیدم به سمت اتاقم راه افتادم که یهو نینا رو دیدم که داشت میومد به سمتم
// کجا بودی چرا دیشب نیومدی عمارات ؟
_به تو ربطی نداره نینا برو اونور
//چرا آنقدر باهام سرد شدی....به خاطر اینکه بچت سقط شده ..... خوب منم ناراحت میشم ... فقط تو نیستی که
_نینا.. حوصله بحث کردن ندارم تمومش کن
(پرس زمانی به شب)
.
.
.
+با هزار بدبختی منو از پیش خانوادم بردن بردن....
هنوزم باورم نمیشه که خانواده منو فروختن
+ سوار یک ون مشکی شدم و راه افتادم
وقتی پیاده شدم....
دهنم باز مونده بود از بزرگی این خونه .... البته خونه که نه امارات
+یه دختری که انگار هم سن خودم بود داشت میومد سمتم
لارا(خدمتکار):سلام خوش اومدین
+ممنونم
لارا: من از این به بعد خدمتکار شخصی شما هستم
اسمم لارا هست
+ هوم ممنون لارا میشه عمارات رو نشونم بدی...
لارا:بله حتما بفرمایید
+اون دختر لارا همه جای عمارات رو بهم نشون داد
ولی من هنوز نمیدونستم چرا باید اونجا باشم .....برای چی اومدم اینجا ... که ازش پرسیدم
+لارا تو میدونی من برای چی اینجام
لارا: تا جایی که من اطلاع دارم شما قراره وارث بیارید برای ارباب
+ی.....یعنی چی ... منو برای وارث آوردن اینجا نه باورم نمیشه
لارا: بیاین بریم اتاقتون و فعلاً استراحت کنید
+ب...باش... تو شک بودم.. آخه چرا من اونم از بین این همه دختر... چرا من لامصب...
تو فکر بودم که با صدای لارا به خودم اومدم
لارا: خب اینجا اتاقتون هست.... بفرمایید
+ممنونم لارا
لارا: خواهش میکنم اگر کاری داشتی حتماً صدام کنید
+تنک ممنون... بعد از اینکه لارا رفت داشتم اتاقو میگشتم اتاق بزرگی بود تم اتاق سیاه و سفید بود دقیقاً سلیقه من....
+تشنم شد و گفت و میخواستم برم آب بخورم از اتاق رفتم بیرون و سرم پایین بود که یهو به یه جسم سفتی برخورد کردم
+سرم رو بالا گرفتم و یه پسر خوشتیپ و جذاب دیدم....... (نمیدونم چرا دارم اینا و مینویسم 😂😂😑)))
دروغ چرا ازش خوشم اومد....
خواستم برم که یهو دستم رو گرفت
_ صبر کن تو لیلی هستی؟
+بله من لیلی ام. ( با اینکه اسمش رو انتخاب کردم خودم ولی خندم میگیره )
_خوشبختم منم لوکاس هستم کسی که قراره واسش وارث بیاری....
+امم ببخشید... از کنارش رد شدم ضربان قلبم رو صد رفته بود دستام یخ کرده بود .... حتما الان صورتم عین گوجه شد .....
+از اونجایی که لارا همه جا رو بهم نشون داده بود رفتم سمت آشپزخونه و یه لیوان آب خوردم و سریع برگشتم سمت اتاقم رو تخت دراز کشیده بودم ..... به اون لحظه فکر میکردم.....
که با صدای در به خودم اومدم
لارا:خانم..... خانم بزرگ میگن که بیاین شام خاطره
+ممنون الان میام
........
خوشگلا تا همینقدر نوشتم راستش چند بار پاک شد دستم خورد
ممنون میشم لایک و کامنت بزارید
شرایط پارت بعد
10 کامنت
10 لایک
♥️♥️
وقتی میری کافه باید اینارو بدونی...
حتی اگه کافه نمیری هم بیا ادامه مطلب و اسم هارو یاد بگیر یه روز لازمت میشه ❤️
چند تا موزیک ویدیو از گروه آیو
آنیونگ!
اومدم برای چند تا موزیک ویدیو از گروه آیو برای طرفداراشون✨️(خودمم فنشونم)
برو ادامه!
معرفی رمان شیطان من + پارت آزمایشی
هلوووو🎊👋بلاخره بعد از مدت ها پارت آزمایشی و معرفی رو گذاشتم ( چی دارم میگم اصن مدت ها چیه😐😑) بچه ها اینجا یسری از خصوصیات رمان نام برده شده و در ادامه پارت آزمایشی هست😍! راستی مهسا اگه اینو میخونی بر چسب ش رو بساز🥰
نام مبارک شان : شیطان من
ژانر: علمی تخیلی
تعداد پارت های هر فصل: ۱۰ پارت
شخصیت اصلی: رزیتا
شخصیت اصلی دوم: جنی
نام مبارک نویسنده: 🐠MARYAM🐾