my love. part 6
سلام سلام به شرط رسوندین منم گذاشتم 🫶🏻💖
:)
رمان جابهجایی پارت ۲۳
دوستان ، اینم عیدی من 😂 بچه ها بازم گه حمایت ها کم شه که متاسفانه داره میشه من میتونم داستان رو ببندم و نصفه نیمه ولش کنم،
پارت بعدی یک پارت اسپایسی داریم 🌶️
به امید اون پارت ،اینو با حرص بخونید 😂
(اگه نظرم عوض نشه و نخوام یکی شون رو بکشم 😈😂)
یه چالش هم در نظر گرفتم ، برای ادامه ی داستان
بسته ی کاهی ماکارون را محکم در آغوشم نگه داشتم ، زنگ درب عمارت آگرست را زدم
در به آرامی باز شد
قدم های آرامم را داخل حیاط عمارت گذاشتم ، آدرین پشت پنجره ها خالی از احساس به من نگاه میکرد ، گویی نگاه سنگینش مغزم را سوراخ میکرد ،
درب ورودی عمارت باز شد و آقای گابریل بیرون آمد
لبخند بزرگی بر لب داشت « سلام مرینت خوش اومدی »
_« سلام ، ممنون »
حس میکردم با حضور آدرین ، این عمارت در سکوتِ خاکستری رنگی غوطه ور شده
با شوق و ذوق وارد سال شدم ، میتوانستم حس کنم گوشه ی درب اتاق آدرین باز است و او مرا میپاید
لبخند زنان به سمت آشپزخانه رفتم و داد زدم « آدرین بهت پیشنهاد میکنم بیای پایین »
آقای گابریل خندید «تو واقعا زندگی میاری »
برای آقای گابریل تعظیم نمایشی ای کردم و در آشپزخانه را باز کردم ، وقتی آقای گابریل وارد شد ودر را بستم صدای قدم های آدرین را شنیدم که از پله ها پایین می آید
_« این ماکارون هارو پدرم مخصوص فرستاده ، البته نمیدونم برای دوست قدیمی و صمیمیش یا آدرین !!»
درب آشپزخانه باز شد ، آدرین با اخم هایی درهم رفته وارد شد ، میدانم برای چه چیزی از دستم ناراحت بود
عشق خطر ناک p2
سلام سلام بفرمایید ادامه،،،
راستی ممنونم از همه کسانی که حمایت می کنن و به نویسندگان انرژی میدن
بره ی ناقلای من پارت 31
سلام عزیزانم خب از پارت قبلی رو نخوندید برید حتما بخونید و اینکه یه پارت طولانی داریم و انتظار دارم که با لایک و کامنت های زیادتون منو خوشحال کنید .
هتل ترانسیلوانیا
زیباست🤡
به جان مادرم، پدرم، خدا، بهترین دوستم، عشقم، داداشم یا خواهرم قسم میخورم وقتی اینو خوندم پست پایینو لایک کنم
https://ladybug.blogix.ir/post/20334/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B1%D9%81
حالا مجبوری!
پس لایک کن!
my little princess✨ p11
بفرماید ادامه مطلب
لایک و کامنت فراموش نشه ❤️