رویایی بودی که...
انقد شات گرفتم دستم از جاش کنده شد
همشونم بهم میریختن
محبورا اینجوری گرفتم بابت ریز بودن ببخشید میتونید روش زوم کنید یا دانلود کنید ببینید
انقد شات گرفتم دستم از جاش کنده شد
همشونم بهم میریختن
محبورا اینجوری گرفتم بابت ریز بودن ببخشید میتونید روش زوم کنید یا دانلود کنید ببینید
عشق جهنم
شروع پارت ۱۵
سلام اومدم با عکس صاحبای قبلی معجزه گر کفشدوزک فقط سومی عکس یکی از صاحبای قبلی معجزه گر گربه س
سیلام 😐😁✋🏻
من بعد دو هفته برگشتم با فن آرت های زیبایم اونم ساعت چند😐12و 50 دقیقه ی شب😐😂 خوشگلی این فن آرتا بدجوری با روح و روانم بازی میکنه 😐😂
راستی گایز بگید ببینم رمان قبلیم ( خاطرات من ) رو ادامه بدم ؟😐🤔
یه نامه از طرف من به شارلوت
شارلوت جان من چون این پارتو از قبل اماده کرده بودم نتونستم ویرایش کنمش تا اون چیزایی ک گفته بودیو به جا بیارم 🤭
از پارت بعد
اون عکس اخر هم پوستر رمانمه🌈
I saw a girl.
یه دختر دیدم
Rude and reckless
گستاخ و بی پروا
She was not like any other little girl
او شبیه هیچ دختر بچه دیگه ای نبود
She was noble and reckless at the same time
او اشراف زاده بود و در عین حال بی پروا بود
My family's lies have prevented me from seeing the truth.
دروغ های خانواده ام جلوی دیدن حقیقت رو گرفته اند.
I can't see anything
نمیتونم هیچی ببینم
Two little princes meet
دو شاهزاده کوچک با هم دیدار می کنند
And they determine the fate
و سرنوشت را رقم میزنند
سلام دوستان من یه داستان جدید خب ، به زهنم رسید امید وارم که دوست داشته باشید 🙂🥰 حمایت کنین لطفا 😊😊😊😁😁😁
پارت یک ، عاشقانه های یک روز برفی 👇👇👇👇