یک...دو...سه.. صداش هنوز توی گوشامه
چهرش هنوز جلوی صورتمه
هرجا میرم می بینم
کسی نفهمید.. کسی نفهمید...
کسی نفهمید چه دردی میکشم
کسی نفهمید دردی که من میکشم
از یک مرگ فجیع بدتره
اوه اوه اوه
هر روز با مرگ درگیره.
اما کسی نفهمید چرا
او اواو
اون جواهر زندگیم رو تغییر داد
تغییرم داد
کاری کرد که عشق رو تجربه کنم
خرد شدن رو تجربه کنم
بفهمم کسایی که یک عمر خرد شون میکردم
چه زجری میکشیدند
او اوه
اون یک رازایی داره
راز های بزرگ
او او
همه چیز توی دنیایی که افسانه ها واقعی میشن ممکنه
همه چیز ممکنه
همه چیز توی دنیایی که خوناشام ها و گرگینه ها هستن
ممکنه.
همه چیز هایی که توی دنیا ی ادما غیر قابل تصوره
اینجا کاملا عادیه.
او او او
این یه داستانه
ولی از اون داستانایی نیست که رومئو به ژولیت میرسه
این یه اهنگه
یک اهنگ مرگ اساست
همه چیز توی این دو دنیا ممکنه
دنیا ی ادما و دنیای افسانه ها
همه چیز امکان داره
ماجرا از الان شروع میشه.. شهر جادوگر ها دیگه چیه؟ نیرو های رینا روژ, کاراپیس و کوئین بی رو الناز واسه چی میخواد؟ راستی بچه ها یک چیزی: من اخر یکی از همین فصل ها قراره یک شخصیت مرد , اما مرموز و عجیب به داستان اضافه کنم و دست بر قضا میشه گفت اون یک جادوگر قویه. و قراره به الناز کمک کنه. اما اینکه اون ادم خوبیه یا بد رو نمیدونم. ولی در هر صورت من هنوز اسمی برای این شخصیت مرموز انتخاب نکردم. اگر شما اسمی رو مد نظرتون دارید بگید. ممنون میشم.