سلام من نویسنده جدید هستم اسمم ساراست این اولین رمانمه ممنون می شم حمایت کنید ازم😊💖
معرفی داستانم از زبان مرینت👇🏻🙈

سلام من مرینت هستم دختری که یه روزی عزیز دردونه خونه بود و عاشق پدرش بود.
زندگی خیلی خوبی داشتیم از زندگی لذت میبردم

همه چیز خیلی خوب بود تا پدرم بدهی بالا آورد و افتاد زندان اون روزایی که پدرم نبود بدترین روزهای زندگیم و گذروندم پدرم از غصه دق کرد و تو زندان مرد.

آره پدر عزیزم مرد به خاطر بدهی از غصه و ناراحتی…
بعد از پدرم برای اینکه بتونم خرج خودم و مادرم و بدم تصمیم گرفتم برم خونه مردم کار کنم.

مادرم مریض بود و باید برای داروهای مادرم هم که شده کار میکردم.
همه چیز از روزی شروع شد که رفتم تا کارهای یه پیر مرد پولدار و بکنم…