دکتر زندگی

R.m R.m R.m · 1401/12/12 13:49 · خواندن 1 دقیقه

^_^

#دکتر_زندگی
۴
ادرین 
تو گوشی میچرخیدم که یک پیام برام امد 
بازش کردم

سلام مرینت هستم شمارتونو از دکتر الیا گرفتم کجا میتونیم همو ببینیم ؟

مرینت کیه ؟
اهان 
بیمار دیروزی !
روی شماره زدم و بهش زنگ زدم 
جواب داد : سلام 
من : سلام 
مرینت : ببخشید مزاحم شدم کجا میتونم شما رو ببینم 
من : امممم ( فکر میکنه ) من هوی ازاد رو دوست دارم تو ساحل همو ببینیم ؟
مرینت : بله عالیه کی بیام 
من : الان وقتم آزاده نیم ساعت دیگه بیا 
مرینت : باشه میبینمتون 
قطع کردم و رفتم ساحل 
روی نیمکت نشسته بود
رفتم پیشش نشستم 
سری بلند شد
من : ای ببخشید اصلا یادم نبود 
مرینت : مشکلی نیست 
من : بیا اینجا شروع کنیم روی زمین بشین
رفت و روی چمن ها زیر درخت نشست 
من : چشماتو ببند و نفس عمیق بکش 
چشماشو بست و شروع کرد 
من : تا نگفتم چشماتو باز نکن
مرینت : باشه 
یه دختر داشت از کنارمون رد میشد رفتم سمتش و گفتم : ببخشید میشه کمکم کنید 
دختره : بله البته 
من :من برای درمان بیمارم بهتون نیاز دارم میتونید کاری که میگم رو بکنید ؟
دختره : البته 
من : هیچ حرفی نزنید نباید بفهمه شما اینجایید 
دختره : باشه 
رفتیم سمت مرینت اون همش داشت نفس عمیش میکشید و چشماش بسته بود 
با اشاره به دختره فهموندم که بهش دست بزنه 
من : همینطوری ادامه بده 
وقتی دستش بهش خورد سری بلند شد و گفت نه نه و چشماشو باز کرد 
من : ممنون که کمکم کردید 
دختره : خدا ففا بده 
مرینت : ممنون 
من : تو این بیمارو رو تو خیال خودت ساختی 
مرینت : اما من فکر کردم تو بودی 
من : مگه نگفتی اگر جنس مخالفم منو لمس کنه حالم بد میشه 
مرینت : اره 
من : حالت بد شد ؟
مرینت : اره 
من : اما اون اتفاقی که گفتی نیوفتاد
مرینت : پس من چیزیم نیست ؟
من : چنتا دارو واست مینویسم مصرف کن