P1 من + تو = ما

R.m R.m R.m · 1401/09/20 10:04 · خواندن 2 دقیقه

خلاصه فصل قبل ....

مرینت و ادرین وقتی بچه بودن تو بیمارستان جا به جا شدن ادرین میره تو یک خانواده فقیر و مرینت میره تو خانواده پولدار 

این دوتا بعد از سال ها اتفاقی باهم اشنل میشن و تو یک تصادف میفهمن که جا به جا شدن و میرن تو خانواده های واقعی شون 

و در فصل دوم .........


ادرین 
کاگامی : ادرین 
جواب ندادم 
کاگامی : ادرین ! مگه نمیشنوی ؟
من : تو هنوز یاد نگرفتی که باید به من بگی برادر ؟!
کاگامی : هر وقت بهم گفتی خواهر بهت میگم برادر 
من : حالا چکار داری ؟
کاگامی : پدر گفت بهت بگم بری پیشش
من : باشه 
از روی کاناپه بلند شدم و رفتم بالا 
در اتاقش رو زدم 
پدر : بیا تو 
درو باز کردم 
من : با من کار داشتید پدر ؟
پدر : بیا ادرین 
رفتم کنار تختش نشستم 
من : بفرمایید 
پدر : میدونی که من حال خوشی ندارم و احتمال داره هر لحظه از دنیا برم 
من : خدا نکنه پدر
پدر : از این به بعد تو باید کارا رو انجام بدی 
من : من که الانشم کارا رو انجام میدم 
پدر : منظورم کارای شرکت نیست !   کارایی برای سود شرکت 
من : مثلا ؟
پدر : تو باید مرینت رو بدزدی 
من : مرینت ؟ همون که باهم جا به جا شده بودیم ؟
پدر : اره 
من : اخه چرا ؟
پدر : پدر و مادرش اطلاعاتی دارن که اگر اونا رو لو بدن شرکت در خطر میوفته 
من : چه ربطی به مرینت داره ؟
پدر : ۰ند نفر رو فرستادم که اون اطلاعات رو ازشون بگیرن ولی ندادن  باید با دزدیدن اون دختر تهدیدشون کنی 
من : بلایی که نباید سرش بیارم ؟
پدر : لازم نیست ! فقط بترسونشون 
من : چیزی که باید ازشون بگیرم دقیقا چیه ؟
پدر : یک فلش خودت هم اجازه نداری نگاش کنی 
من : چشم حالا چطوری اونو بدزدم ؟
پدر : بهش زنگ بزن بگو حال من بد شده و بگو بیاد اینجا 
من : همین امشب ؟
پدر : باید هرچه زودتر حلش کنی 
من : باشه 
بلند شدم و رفتم بیرون از اتاق 
یعنی چی توی اون فلشه ؟
اصلا به درک 
گوشیمو در اواردم و شمارشو گرفتم و زنگ زدم 
مرینت : الو ؟
من : الو مرینت هرچه سریع تر بیا اینجا !!!!
مرینت : چیزی شده ؟!
من : حال پدرم خوب نیست ! سری بیا ! 
مرینت : باشه الان خودمو میرسونم !
گوشی رو قطع کردم 
اگر عاقل باشه نمیاد 
اگر بیاد هم به من چه عقل خودش کمه 
رفتم پایین که فلیکس رو پیدا کنم