Love ❤ پارت 4

Ailin Ailin Ailin · 1401/09/16 20:18 · خواندن 3 دقیقه

سلام ببخشید دیر دادم . آزمون جامع داشتم و ... خودتون بقیشو حدس بزنین دیگه 😐😐😐

تازه متن پست پاک شده بود و مجبور شدم از اول بنویسم .

بفرمایید ادامه مطلب. 😋

دیدین این زندگی من بود تا اینجا ‌. این تازه اول بدبختیم بود و...

از اونجا با آدرین قط رابطه کردم و از اون موضوع تا الان ۵ ماهی میگذره . هر روز با خودم اون لحضه رو مرور میکنم . صدای آدرین همش توی گوشم بود که می‌گفت : عاشق شدم ولی عاشق کاگامی . همش اسم کاگامی توی ذهنم مرور میشه . مثل یک غار همینجوری اسم کاگامی اکو میشه .

کاگامی ، کاگامی ،کاگامی و...

با صدای در به خودم اومدم .

مرینت : بیا تو

کارمند : خانم دوپن طرح ها آماده است . اگر میشه یه نگاهی بهشون بندازین .

مرینت : باشه . برو طرح هارو بیار .

کارمند : چشم الان براتون میارم .

از اتاق رفت بیرون . یه وقتایی این کارمند ها هم یمرن رو اعصابم . ولی باید خشمم رو کنترل میکردم . چون یک مدیر نمونه باید آروم باشه . اینو همیشه آدرین بهم میگفت .

دوباره درو زدن و گفتم : بیا تو

کارمند : بفرمایید.  اینم طرح ها ‌.

نگاهی بهشون کردم بد نبودن ولی چیزی که میخواستم نبود . از طرفی هم حو۱له ی کل کل باهاش رو نداشتم به خاطر همین بهش گفتم :

۱ ساعت دیگه جلسه با طراحان دارم . اونجا طرح ها رو روش بحث میکنم .

کارمند : چشم خانم دوپن .

مرینت : میتونی بری .

رفت بیرون که بعد از چند دقیقه منشی در زد .

مرینت : ای بابااااااا . باز چیه ؟ بیا تو .

از اوجایی که معلوم بود منشیم ترسیده با لکنت گفت : ب.ب.ببخشید خانم د.د.دوپن . اگر وقت دارین برنامتون رو بگم .

مرینت : زود بگو و برو .

منشی : ۱ ساعت دیگه جلسه با طراحان دارین . بعد از جلسه یه دعوت ناهار از طرف پسر عمو تون آقای لوکا دارین . و بعدش چک کردن اسناد مالی .

مرینت : باشه . میتونی بری .

منشی : چشم .

آدرین :

خوابم میومد . داغون بودم . دقیقا مثل یه جسد شده بودم. خداروشکر بلاخره رسیدم خونه .

درو باز کردم و با این صحنه مواجه شدم :

کاگامی لم داده بود رو مبل و داشت مجله میخوند . یه شلوارک جین خیلی کوتا بالاتر از زانوش پوشیده بود با یه تیشرت مشکی و کتونی مشکی .

آدرین : سلام .

کاگامی : سلام عشقم . بیا تو .

تا رفتم بود پریت بغلم . با صدای خیلی آروم گفتم : دوباره کنه شد .

کاگامی : چیزی گفتی ؟ 

آدرین : نه چیز مهمی نیست .

کاگامی : باشه .بیا کتت رو بده آویزون کنم .

آدرین : شام چی داریم ؟

کاگامی : هیچی .

آدرین : یعنی چی هیچی ؟ یعنی باز چیزی درست نکردی 

؟

کاگامی : متاسفانه نه . پس سفارش یه پیتزا دستت رو میبوسه .

آدرین : باشه .

رفتم طبقه بالا . من و کاگامی چند ماهی هست باهم 

نامزدیم و باهم زندگی می‌کنیم . سال دیگه هم ازدواج میکنیم .

اگه الان مرینت بود که شام خوشمزه درست کرده بود .

دوباره باید پیتزا بخورم .

............

تمام . 😌

این بار برای جبران ۲۵۲۷ کاراکتر دادم .

راستی به احتمال زیاد فردا یا پس فردا دو تا پارت بدم .

پس فعلا . 💖🤗💓