Love ❤ پارت 4
سلام ببخشید دیر دادم . آزمون جامع داشتم و ... خودتون بقیشو حدس بزنین دیگه 😐😐😐
تازه متن پست پاک شده بود و مجبور شدم از اول بنویسم .
بفرمایید ادامه مطلب. 😋
دیدین این زندگی من بود تا اینجا . این تازه اول بدبختیم بود و...
از اونجا با آدرین قط رابطه کردم و از اون موضوع تا الان ۵ ماهی میگذره . هر روز با خودم اون لحضه رو مرور میکنم . صدای آدرین همش توی گوشم بود که میگفت : عاشق شدم ولی عاشق کاگامی . همش اسم کاگامی توی ذهنم مرور میشه . مثل یک غار همینجوری اسم کاگامی اکو میشه .
کاگامی ، کاگامی ،کاگامی و...
با صدای در به خودم اومدم .
مرینت : بیا تو
کارمند : خانم دوپن طرح ها آماده است . اگر میشه یه نگاهی بهشون بندازین .
مرینت : باشه . برو طرح هارو بیار .
کارمند : چشم الان براتون میارم .
از اتاق رفت بیرون . یه وقتایی این کارمند ها هم یمرن رو اعصابم . ولی باید خشمم رو کنترل میکردم . چون یک مدیر نمونه باید آروم باشه . اینو همیشه آدرین بهم میگفت .
دوباره درو زدن و گفتم : بیا تو
کارمند : بفرمایید. اینم طرح ها .
نگاهی بهشون کردم بد نبودن ولی چیزی که میخواستم نبود . از طرفی هم حو۱له ی کل کل باهاش رو نداشتم به خاطر همین بهش گفتم :
۱ ساعت دیگه جلسه با طراحان دارم . اونجا طرح ها رو روش بحث میکنم .
کارمند : چشم خانم دوپن .
مرینت : میتونی بری .
رفت بیرون که بعد از چند دقیقه منشی در زد .
مرینت : ای بابااااااا . باز چیه ؟ بیا تو .
از اوجایی که معلوم بود منشیم ترسیده با لکنت گفت : ب.ب.ببخشید خانم د.د.دوپن . اگر وقت دارین برنامتون رو بگم .
مرینت : زود بگو و برو .
منشی : ۱ ساعت دیگه جلسه با طراحان دارین . بعد از جلسه یه دعوت ناهار از طرف پسر عمو تون آقای لوکا دارین . و بعدش چک کردن اسناد مالی .
مرینت : باشه . میتونی بری .
منشی : چشم .
آدرین :
خوابم میومد . داغون بودم . دقیقا مثل یه جسد شده بودم. خداروشکر بلاخره رسیدم خونه .
درو باز کردم و با این صحنه مواجه شدم :
کاگامی لم داده بود رو مبل و داشت مجله میخوند . یه شلوارک جین خیلی کوتا بالاتر از زانوش پوشیده بود با یه تیشرت مشکی و کتونی مشکی .
آدرین : سلام .
کاگامی : سلام عشقم . بیا تو .
تا رفتم بود پریت بغلم . با صدای خیلی آروم گفتم : دوباره کنه شد .
کاگامی : چیزی گفتی ؟
آدرین : نه چیز مهمی نیست .
کاگامی : باشه .بیا کتت رو بده آویزون کنم .
آدرین : شام چی داریم ؟
کاگامی : هیچی .
آدرین : یعنی چی هیچی ؟ یعنی باز چیزی درست نکردی
؟
کاگامی : متاسفانه نه . پس سفارش یه پیتزا دستت رو میبوسه .
آدرین : باشه .
رفتم طبقه بالا . من و کاگامی چند ماهی هست باهم
نامزدیم و باهم زندگی میکنیم . سال دیگه هم ازدواج میکنیم .
اگه الان مرینت بود که شام خوشمزه درست کرده بود .
دوباره باید پیتزا بخورم .
............
تمام . 😌
این بار برای جبران ۲۵۲۷ کاراکتر دادم .
راستی به احتمال زیاد فردا یا پس فردا دو تا پارت بدم .
پس فعلا . 💖🤗💓