My estranged heart. P1
Hello
سلوووم خسته نباشین گلهای رزم😇🌹
امیدوارم امروز روز پر نشاتی بوده داشته باشین😘🌷
دلبندانم امروز با رمان my estrangad hareat اومدم😍🌺
معنیش میشه «دل بیگانه پسندم» 🤩🌻
نوشته ی خودمه! کاورم ساخت خودمه!
.کپی=حرام.
(از 1 تا 100 رو راوی زر میزنه) (بعضی جاها منحرفیه رمزش تو کامنته)
به ناگهانی برق رفت و دل دخترک هوری پایین ریخت! ناخواگاه اشک چشمانش را خیس کرد و به در زل زد.
چند روزی بود که اینجا بود و همش در اتاق چپیده بود. شاید اگر آنروز دیرتر به خانه میرفت این اتفاق نمی افتاد
پسر هم از اتاق با نور چراغ قوه و اسلحه کالیبر36 بیرون امد.. به هر اتاق میرسید اتاق را نور بارون میکرد.. به حیاط رفت و به نگهبان گفت که
_ هی پسر! برو نینو رو خبر کن بدو!
محافظ سری تکون داد وبه گشت دورزنی حیاط چراغقوه داد که مواظب باشن... میدانست که حدف انها مرینت است.. با نینو سریع به اتاق مرینت رفتند و آلما(مادر نینو و خدمتکار چندین ساله ی این عمارت) در زد.. صدای میغ مرینت کل عمارت را پر کرد.. الما سریع وارد اتاق شد که دید دخترک روی زمین افتاده و به پنجره بدون حفاظ خیره شده! نینو با تردید گفت:ابن پنجره حفاظدار بوده! مری چرا جیغ زدی؟
مرینت با کمی مکث و لرزش گفت :وقتی برقا رفتن بلافاصله صدای افتادن میلههارو شنیدمو جیغ زدم.. بعدم یکی محکم زمینم زد و از پنجره بیرون پرید.. چشماش سبز تیله ای بود.. مث.. مثل اقا ادرین
نینو دستی به ریش شیشتیغش کشید و رو به ادرین کرد و گفت : اتاقشو جابهجا میکنی ادرین! حالیته؟
ادرین زیر نور چراغ قوه ابرویی بالا انداخت و گفت : باشه! بخاطر محافظت از این ترسو خانم!
مرینت زن رسمی ادرین بود اما زبونش کفاف نمیداد اسمش را خالی صدا بزند همیشه پسوندوپیشوند داشت.. ادرین عادتش شده بود.. ادرین زیر بازو های مرینت را گرفت و در یک حالت دستش زیر گردن و زانوی مرینت انداخت.
.
.
.
تموم چطوره؟