P20 عشق خطر ناک است

R.m R.m R.m · 1401/09/11 20:16 · خواندن 1 دقیقه

بفرمایید ادامه مطلب ~

مرینت 
من : از فلیکس 
لوکا : چی بازم اون عوضی !!!!
من : ازم خاست تست بگیرم که متمعن بشه 
لوکا : اون عوضی رو میکشم !!!
من : برو بیرون !
لوکا :چی ؟
من : اگه قراره هر اتفاقی بیوفته سر من داد بزنی اصلا نمیخوام باشی !
لوکا : اما ....
من : از خونم برو بیرون !
درو باز کردم و حولش دادم بیرون 
من : دیگه نمیخوام ببینمت 
درو محکم کوبیدم رو هم 
گوشیمو برداشتم و به جولیکا زنگ زدم 
جولیکا : الو ؟
من :حدست دروست بود 
جولیکا : وای نه اگه لوکا بفهمه چکار کنم 
من :فهمیدم 
جولیکا : چطوری فهمید !؟
من : برگرو دید و احتمالا الان داره میاد اونجا 
جولیکا : باشه ممنون که گفتی 
من :خداحافظ

__
سر میز نشسته بودیم 
فقط منو ادرین 
همه رفته بودن عمو هم مثل همیشه کار داشت 
ادرین : پس اون نامزد چندشت کجاس ؟
من : باهم دعوا کردیم از اینجا رفت 
ادرین : خوبه پس تنهاییم 
من : چیزی پیدا کردی ؟
ادرین : نه