P10 تو به ارواح اعتقاد داری؟

R.m R.m R.m · 1401/08/24 12:53 · خواندن 1 دقیقه

بفرمایید ادامه مطلب ~

مرینت 
من : ت.. و... گفتی ... دختر مو بنفش 
ادرین : مو های کاگامی بنفشه 
صبر کن ببینم تو از کجا حرفای منو شنیدی ؟ من  به هیچ کس چیزی نگفتم 
بدو بدو رفتم سمت در و از اون خونه رفتم بیرون 
به سمت خونه راه افتادم بقض توی گلوم گیر کرده بود اما هیچ انرژی واسه گریه کردن هم نداشتم 
به خونه رسیدم صاحب خونه جلوی در بود 
من : سلام اتفاقی افتاده 
_دختم تو کرایه ۵ ماه رو واریز نکردی 
اما من پول ندارم 
_ خب منم پول لازم دارم نمیتونم خونه رو مجانی به تو بدم  
حق دارین 
_ خونه رو باید تخلیه کنی هر وقت که تونستی کرایه رو هم واریز کن

چشمم به اریک امتاد که گفت : بگو واریز کردم
من : هان
_ چیزی گفتی 
 ا واریز کردم 
_ پس اگر بخوای میتونی بمونی 
  نه من امشب میرم 
_  هر جور راحتی 
رفتم توی خونه وسایل مدرسم رو گذاشتم توی کولم یه ساک کوچیک دیگه بردلشتم و لباسام رو گذاشتم توش

__
وسایلم رو گذاشتم کنار دیوار 
بارون میومد 
نشتم توی اون دایره جلو کلبه  که اجوشی با چوب کشیده بود 
به اسمون نگاه کردم و گفتم : اجوشی .. برگرد
وقتی به جلوم نگاه کردم اریک جلوم وایساده بود و گفت : هم زشتی هم خنگ 
چرخید خاست از اونجا بره ولی با صدای جیغ من دوباره برگشت 
چنتا موجود سیاه که شبیه دود بودن سعی میکردن به من نزدیک بشن منم فقظ جیغ میزدم 
ادریک دستاش رو میکوبید و نور از دستاش میومد 
وقتی نور ها به اون موجودا میخورد نا پدید میشدن 
رفتن سمت اریک و به اون حمله کردن و ......

 

1500 کاراکتر ~

لطفا یه اسم کره ای یا فرانسوی واسه اجوشی پیشنهاد بدید