P15 عشق خطر ناک است

R.m R.m R.m · 1401/08/21 16:50 · خواندن 4 دقیقه

بفرمایید ادامه مطلب ~( یکم منحرفی )

ادرین 
کتم رو پوشیدم و عطر مخصوص خودم رو زدم 
در اتاق رو باز کردم که لایلا رو جلوی در دیدم 
لایلا : اه تو هم داری میری بیرون میشه سر راه منم برسونی ؟
من : باشه بیا 
باهم رفتیم پایین مرینت و لوکا باهم حرف میزدن 
مرینت : دیشب وسایلش رو جمع کرد و رفت
من : کی رفته ؟
مرینت برگشت و به من نگاه کرد و گفت : جولیکا 
من : اهان 
گرمی دستای یک نفر رو ردستام حس کردم به دستم نگاه کردم که دیدم لایلا دستم رو گرفته مرینت بعد از دیدن این حرکت لایلا بازوی لوکا رو گرفت 
ما رفتیم بیرون لایلا رو رسوندم و خودمم رفتم شرکت تا شب کار کردم تو راه خونه بودم که گوشیم زنگ خورد به صفحه گوشی نگاه کردم فلیکس بود 
جواب دادم 
من : الو
فلیکس : کجایی ؟
من : دارم میرم خونه 
فلیکس : نرو خونه بیا اینجا برات ادرین میفرستم 
من : باشه بفرست

رفتم به ادرسی که فرستاده بود اونجا یه پارتی بود 
بعد از وارد شدنم به اونجا بهم پیام داد که نتونسته بیاد 
منم رفتم نشستم روی صندلی 
چشمم به در خورد که یک ادم اشنا امد تو 
یه نیم تنه  و یه دامن کوتاه جزب پوشیده بود و موهاش رو از بالا دم اسبی بسته بود 
وقتی امد جلو تر متوجه شدم که مرینته تعجب کردم که اونو اینجا دیدم 
امد روی صندلی کنار من نشست بدون اینکه متوجه من بشه به گارسن گفت دوتا مشروب واسش بیاره و بعد سرشون کشید و بازم خورد بزور نشسته بود ولی بازم میخورد 
من : چرا امدی اینجا ؟
با چشمای نیمه باز بهم نگاه کرد گفت : چون ناراحتم 
من : کی ناراحتت کرده ؟ 
مرینت : ادرین !
انقدر مست بود که متوجه نشد من ادرینم 
من : چرا مگه چکار کرده ؟
با خماری گفت : چون با لایلا میپره و ... 
دستش رو کوبید روی میز و ادامه داد : منم حسودیم میشه 
گارسون یکی دیگه واسم بیار ! 
من : ادرین رو دوست داری ؟
مرینت خنده خماری کرد و گفت : شاید 
گارسن یکی دیگه واسش اوارد و سر کشید 
من : من ادرینم 
مرینت : ادرین کیه ؟
گارسن یکی دیگه بده ! 
من : بسه 
گارسن گذاشت جلوی دستش دست برد که بخوره ولی دستش رو گرفتم و گفتم : بسه !
بهم نگاه کردو گفت : به تو چه هر چقدر بخام میخورم 
قبل از اینکه برش داره من برش داشتم و سر کشیدم
مرینت : گارسن یکی دیگه بیار !
بازم خودم خودمش 
چند بار این کارو تکرار کرد منم انقدر خورده بودم مست شده بودم 
بزور چشمام رو باز کردم و گفتم : بسه ! پاشو بریم 
مرینت : نچ ! بازم میخوام 
دستش رو کشیدم و به زور بردمش بیرون 
خودم به زور روی پام وایساده بودم ولی اونم نگه داشتم 
مرینت هم همش میگفت : اه ولم کن 
جلوی در چنتا پسر امدن جلومون وقتی دیدن مرینت نمیخواد با من بیاد ازش پرسیدن : اون مزاحمت شده ؟
مرینت خنده خماری کرد و گفت : اره مزاحمه 
دستم رو گذاشتم روی شونش و بزور خودم رو نگه دلشتم و گفتم : تو چی میگی 
پسره حولم داد افتادم روی جدول و گفت : خجالت نمیکشی مزاحم دخترا میشی 
کلی کتم زدم و بعد رفتن 
مرینت هم کنار جدول ها راه میرفت امد سمتم پاشو زد بهم و گفت : پاشو بازم کتک بخور 
بزور بلند شدم و گفتم : بیا ماشینو پیدا کنیم 
مرینت : گفتم ببرن 
من : چی گفتی ؟
مرینت : گفتم ماشینو ببرن خونه 
من : ای بابا بیا پیاده میریم 
دستش رو انداخت دور گردنم و با هزار بد بختی خودمونو رسوندیم خونه 
من : دیگه رسیدیم بزار درو باز کنم 
مرینت : نه نریم خونه !
من : باید بری اخه نامزدت نگرانت میشه 
مرینت : نامزدم کیه ؟
بهش خندیدم هیچی یادش نمیومد 
من : پس کجا بریم ؟
سرشو گذاشت روی سینم و گفت: هر جا بجز اینجا 
من :باشه بیا بریم هوتل

_
دکمه های پیرهنم باز بود و دراز کشیده بودم روی تخت 
مرینت هم خودشو انداخت روی تخت سرش رو گذاشت روی بازوم چشماش رو بست و گفت : اینجا خوبه 
دستم رو از زیر سرش در اوردم و خوابیدم روش دستام رو گذاشتم دو طرف سرش و سرمو کردم توی گودی گردنش و بو کشیدم 
روی بازوش رو گاز گرفتم طوری که جای دندونام موند و کبود شد 
سرش رو تکون داد و با چشمای نیمه باز گفت : تو کی هس .......
نزاشتم حرفش رو ادامه بده و بوسیدمش

___ 
مرینت 
چشمام رو باز کردم 
توی اتاق خودم نبودم هیچی یادم نمیومد 
خواستم بلند شم که متوجه شدم توی بغل ادرینم 
خودمو کشیدم عقب و جیغ کشیدم 
چشماش رو باز کرد و به من نگاه کرد و گفت  : تو اینجا چکار میکنی؟ 
به درو ورش نگاه کرد و گفت : ما کجاییم 
متوجه شد که دکمه های لباسش بازه سری از روی تخت بلند شد و دکمه هاشو بست 
من : تو دیشب چه قلطی کردی ؟!
ادرین : اول تو جواب بده اینجا کجاس ؟
سری بلند شدم و رفتم سمت در 
ادرین : وایسا 
کتشو برداشت داد بهم و گفت : اینو بپوش بیرون سرده 
ازش گرفتم و سری رفتم بیرون خیلی سرد بود و کتشو انداختم روی شونم و رفتم خونه 
درو باز کردم که لوکا سری امد سمتم و بغلم کرد 
لوکا : کجایی تو مردم از نگرانی 
دستاشو گذاشت رو شونم و گفت : کجا بودی؟
چشمش به کت تنم افتاد گفت : این لباس کیه !؟

 

4708 کاراکتر ~