قولی که زیر پا گذاشته شد p25
( نژاد ها، من یه توضیح به شما بدکارم1)
مهسا اگر این ادامه داشت میخوام یه برچسب براش بزاری. امیدوارم مشکلی نداشته باشی.
این پارت آزمایشیه.
(راوی)
دنیای میانه:
این دنیا مکانی بین دنیای مردگان و زندگان است.از این دنیا میتوان به هزاران دنیای انسانی مختلف رسید. علاوه بر این، این دنیا به دنیای افسانه ها یا غیر انسان ها هم مشهور است. زیرا در اون نژاد هایی وجود دارند که فقط در افسانه ها یافت میشوند و انسان نیستند. مانند: اژدهایان، جادوگران ، گرگینه ها و سایر نژاد ها. این شامل هیولا هایی مثل هیولایی که مرینت در اوایل رمان دید هم میشود. اکثر ساکنین این دنیا تقریبا هیچ تعاملی با آنها ندارند.
موجودات سایه:
نام های دیگران این موجودات هیولا ها، هیولا ی سایه و ... هستند. این موجودات از روح انسان های مرده ای که روح کش ها توانایی نجات آنها را نداشتند و در نتیجه باعث شد که ارواح آنها دچار فساد شود بوجود می آیند. آنها در قلمرو ای زندگی میکنند که نه کاملا خارج از دنیای میانه است و نه کاملا در درون آن. اکثر ساکنین دنیای میانه تقریبا هیچ تعاملی با آنها ندارند. دلایل آن ناشناخته است ولی بنظر میرسد که موجودات سایه هیچ علاقه ای به بلعیدن موجوداتی که انسان، جادوگر یا روح کش نیستند ندارند.
روح کش ها:
روح کش ها نوع خاصی از ارواح هستند. همچنین آنها مسئول تعادل سه جهان هستند. آنها دو وظیفه خیلی مهم دارند: راهنمایی ارواح گمشده و تطهیر موجودات سایه. در صورتی که در انجام هر کدام از اینها مشکلی صورت بگیرد نظم دنیا به هم میریزد.
جادوگر ها:
هرچند که وجود آنها با روح کش ها در تضاد است آنها نیز بخشی از تعادل هستند. اغلب آنها از سلاح های دوربرد و طلسم استفاده میکنند. جادوگر هایی که سبک آنها نبرد تن به تن یا شمشیر و سلاح های نزدیک برد باشند کمیاب هستند. زیرا این سنت آنهاست.بر خلاف اکثر ساکنان دنیای میانه آنها میان وعده خوبی برای موجودات سایه هستند.با وجود اینکه هزاران جادوگر در دنیای میانه وجود دارد تعداد جادوگر هایی که در حال حاضر وجود دارند به خاطر نسل کشی های هزاره پیش به طرز خطرناکی کمتر از قبل است. *
(اتاق دیمین، بعد از مدرسه)
*دیمین کتاب رو میبندد*
(آکادمی مانیس[ارواح])
دیمین: خب؟ چرا اینا رو به من دادی؟
آلینا: چون اینا درس هایی اند که اونجا به ما دادند. و دونستنش مهمه.
{آلینا تنها بخشی از مطالب بالا را به دیمین انتقال داده است}
دیمین * با بازیگوشی*: اوه؟ مگه قرار نبود که اینا رو به یه انسان نگی؟
آلینا *آه می کشد*: تو یک انسان با اَکچِینتوس بالا هستی.[ فشار روحی]
دیمین: خب من درک نکردم ولی باشه.
آلینا: این کتاب نگاه دار.
دیمین: چی؟!
آلینا: تو این کتاب چند تا از قوانین اصلی دنیای مردگان هست.
دیمین : صحیح. ولی به چه دردی میخوره؟
آلینا: به درد اینکه خودت رو به طور تصادفی به کشتن ندی.
دیمین : باشه.
آلینا: فعلا.
دیمین: آره. میبینمت.
*رو به خواهر هایش*
دیمین: ممنون که تا رفتن آلینا صبر کردید.
*کارلا و کارین با صورت به زمین برخورد میکنند*
دیمین*به کنار تختش اشاره میکند*: بشینید. توضیح دادن خیلی طولانی خواهد بود...
*مدتی بعد*
کارین: پس تو یکی از هزاران آدمی هستی که تعادل رو حفظ میکنند؟
دیمین: خب ، اونا از لحاظ فنی عملا ارواح مرده هستند بعلاوه اون قدرها هم بزرگ نیست! من تو طول روز چیزی بیشتر از چند تا تاب دادن شمشیر انجام نمیدم! هرچند که خیلی از اونا اسلحه هاشون از من عجیب تره.
کارلا*چشمانش برق میزنند*: شمشیرت رو نشون بده!
دیمین *موهای کارلا رو به هم مریزد و با خنده میگوید*: شرمنده. ولی تو که نمیتونی ارواح رو ببینی میتونی؟
کارلا: منظورت اون آقاییه که از صبح داره تعقیبت میکنه؟
دیمین*پشت گردنش را با حالتی عصبی می مالد*: خب فکر کنم چاره ای نیست. راستش رو بخوای چیزه...ام .چطور بگم؟ میشه گفت که من به نحوی قدرتام رو از دست دادم.
کارین*با نگرانی میپرسد*: دیمین منظورت چیه؟
دیمین : مشکلی نیست. آلینا یه نشون بهم داده تا بتونم حداقل با مقدار کمی از قدرتام ادامه بدم.*با نشان ور میرود* هر چند که... من هنوز طرز کارش رو نمیدونم.
*کارلا با لبخندی درخشان میگوید*: نگران نباش داداشی! تو از پسش بر میای!
دیمین *ناله ای آرام میکند*: من چه کار کردم که باعث شد همچین خواهر کوچولو هایی داشته باشم؟
*هرچند که لبخند عاشقانه او به دو خواهرش داستان دیگری را تعریف میکرد*