مخفیانه پارت ۱۵

Ava Ava Ava · 1401/07/14 15:48 · خواندن 3 دقیقه

طبق قولم دارم امروز میدم و ببینید چه بچه خوبی هستم وسط راه مسافرت با ماشین دارم پارت میدم پس با کامنت دادن دل من رو شاد کن . برو ادامه مطلب.

 

مرینت****

مشغول صبحونه خوردن شدم و نشستم واسه خودم طراحی کردم بعد از نیم ساعت یادم اومد امشب تولد آلیا

ست و اگر دیر برسم جنازه ام رو باید تحویل بگیرم پس باید امروز رو کمتر کار کنم و بهترین لباسم رو بپوشم و ناسلامتی تولد بهترین دوستمه .

با رز قرار گزاشتم که باهم بریم پاساژ تا بریم لباس انتخاب کنم . یک لباس ساده و قشنگ با تم بنفش انتخاب کنم .

*****

پاساژ

مرینت بیا این لباس رو ببین خیلی خوشگله همونطور که میخواستی بنفش و ساده و قشنگ 

من: وای دقیقا همین رو میخواستم(اگه اینترنت وصل بشه براتون میزارم) خیلی خوشگله بدو بریم داخل مغازه 

رز: اومدم وایسا 

من: ببخشید آقا قیمت این لباس چیه؟ 

فروشنده: (من به تومن میگم) ۲۵۰ تومن 

من: آممم تخفیف نمیدین؟ 

فروشنده: ۲۱۰ میدم 

من: هووف [منحرف گرامی منظور مرینت یعنی خسته شده]بفرمایید. 

فروشنده: متشکر رمز؟

من:1289 (الکی)

فروشنده : بفرمایید . 

من: ممنونم خدانگهدار . 

***

رز به نظرت چه رژ لبی رو انتخاب کنم ؟

رز: به نظرم قرمز متمایل به صورتی که اونجاست خیلی خوبه . 

من: اره خیلی خوشگله . تو عجب سلیقه داری؟

رز:ممنونم 

مررررررررریییییینتتتتتتتتت !!!!!!!!!!!!!جیییییغ 

من:رز چی شد چیشده جاییت زخم شده افتادی ؟ چی شده رز 

رز: نه هیچیم نیست . اون ....اون ....اون

من: اون چی رز جون به لبم کردی 

رز: اون لباسهههههههههه 

من: چی بخاطر یک لباس زدی خودتو کشتی که . حالا میریم ببینی .

رز: پس سریع بریم 

من: باشه بریم 

ببخشید اقا اون لباس چه قیمته ؟

فروشنده: ۳۰۰ تومن 

رز: بفرمایید. فقط سرییییع .

فروشنده: رمز؟ 

رز: ۱۶۸۰(الکی)

****

رز بیا خونه من تا باهم بریم تولد آلیا؟ 

رز: مزاحم نیستم؟ 

من: بیا تعارف نکن باهم آماده میشیم 

رز: باشه 

من:  من لباسم ۱ پیراهن بلند  تا زانو هام میومد رو پوشیدم و بوت های مشکی و و رژ جدید رو هم زدمو علاقه زیاد نداشتم آرایش کنم پس  و موهام رو شونه کردم و باز گزاشتم یک بافت ریز توی موهام انجام دادم و لای موهام گزاشتم و  رز رو صدا زدم تا بیاد پایین به معنا واقعی شبیه پرنسس شده بود . 

رز: مرینت من کمی کار دارم پس زود تر میرم باشه؟ 

من: باشه واسه تولد میای دیگه؟ 

رز: مگه میشه نیام آلیا جنازه م رو میزاره دم در 

من باخنده: آره آره پس خدافظ

رز درحالی که در رو میبست: خدافظ 

*** 

من کیفم رو برداشتم و پیاده به سمت خانه آلیا شدم 

وه یه ماشین تقریبا بلند جلوم ایستاد فکر کردم دزده 

واسه همین هی داشتم عقب میرفتم که پام رفت توی گودال نزدیک بود بیوفتم بعد یک نفر من رو از پشت گرفتم بعد دیدم آدرین من رو گرفته و با لبخند مهربونش شروع به صحبت کردن کرد: 

_______

مرینت حواست کجاست؟ 

من: من اصلا حواسم نبود پام رو کجا میزارم . 

پس بیا من برسونمت میدونم میخوای بری تولد آلیا 

من: باشه 

آدرین : توی تولد آلیا که پسر نیست؟ 

من با تعجب :  فکر نمی‌کنم 

ادرین: آها پس خوبه 

**

بعد از چند دقیقه رسیدیم 

من پیاده شدم و وارد تولد آلیا شدم از حرفی که به آدرین زدم رو پس میگیرم چون ۵۰ درصد مهمونی هم دختر بود هم پسر آلیا رسید بهم  

______

خب دستم شکست

برای پارت بعد. ۱۲ تا کامنت کافیه . 

و قراره آدرین و الکساندر اضافه بشن پس منتظرم .

خدافظ.