شعر جذاب
این شعر را من خیلی دوست دارم گذاشتم شما هم بخونید .
البته انگلیسی بود ترجمش کردم
آنها به من می گویند، "ساده باش"، من به آنها می گویم "آهسته برو"
یک ایده را تغذیه و آبیاری می کنم، بنابراین اجازه می دهم رشد کند
به آنها می گویم: "آرامش را بگیر"، آنها می خندند و به من می گویند "نه"
باحال است اما من نمی بینم که آنها به پول من بخندند
آنها حقایق را به من می گویند، من دنباله های اسپیتین هستم، مرا بگیر؟
من رکوردهایم را طلا می کنم، بدانید که نمی توانید با من مبارزه کنید
آنها به من می گویند "عیسی راه می رود" ، من به آنها می گویم "پول صحبت می کند"
بلینگ من را سرد کرد، زیرا من در یک جعبه یخ زندگی می کنم
آنها به من می گویند که من خواب بودم، من می گویم: "من کاملاً بیدار هستم"
آهنگ داغ و آماده است، بنابراین آنها من را مستر Easy Bake صدا می کنند
آنها می گویند که چمن سبزتر است، فکر می کنم چمن من خشک است
با یک نوشیدنی در یک مخزن خالی به سمت بانک رانندگی کنید
آیا مرا حس می کنی؟ به درون مغزم نگاه کن
آدم ها همیشه با هم فرق دارند اما همیشه همین حس را دارند
این من واقعی هستم، شامپاین را بریزید
متنفرها می خواهند به من صدمه بزنند و من به درد می خندم
بی حرکت بمان، چشمان بسته
بگذار دنیا از کنارم بگذرد
قرص های درد، لباس های زیبا
اگر زمین بخورم، فکر می کنم پرواز خواهم کرد
مرا لمس کن، میداس
من را جزئی از طراحی خود قرار دهید
کسی نیست ما را راهنمایی کند
برای آخرین بار احساس ترس می کنم
آنها به من می گویند که من خاص هستم، لبخند می زنم و سرم را تکان می دهم
من برای آنها داستان می دهم تا در مورد چیزهایی که گفتم به دوستان بگویم
آنها به من می گویند من خیلی متواضع هستم، من می گویم "دارم قرمز می شوم"
آنها به من اجازه می دهند به آنها دروغ بگویم و احساس نمی کنند که آنها را گمراه کرده اند
آنها خیلی به من می دهند، من تماسم را از دست می دهم، متوجه می شوید؟
در یک بشقاب نقره ای سرو می شود، چند ثانیه بخواهید، آنها فقط به من اجازه دادند
آنها به من می گویند من یک خدا هستم، در نما گم شده ام
همیشه شش فوت از زمین فاصله دارد، فکر می کنم احساس عجیبی دارم
من هر کاری می کنم، آنها هرگز اشتباه نمی بینند
اینقدر نان درست می کنم، برایم مهم نیست که آنها فقط تقلبی هستند
آنها به من می گویند که آنها پایین تر از من هستند، من طوری رفتار می کنم که انگار بالاتر از من هستم
مردم با هم ترکیب می شوند اما من بدون عشق آنها گم می شوم
می توانی مرا شفا بدهی؟ آیا من بیش از حد به دست آورده ام؟
وقتی غیر قابل لمس می شوید، نمی توانید لمس کنید
آیا من واقعی وجود دارد؟ cmpagne را باز کنید
فقط فکر کردن به من آزار می دهد و درد نمی کشم
بی حرکت بمان، چشمان بسته
بگذار دنیا از کنارم بگذرد
قرص های درد، لباس های زیبا
اگر زمین بخورم، فکر می کنم پرواز خواهم کرد
مرا لمس کن، میداس
من را جزئی از طراحی خود قرار دهید
کسی نیست ما را راهنمایی کند
برای آخرین بار احساس ترس می کنم
بی حرکت دراز بکشید
از دست دادن خواب در حالی که ذهنم را از دست می دهم
همه هیجان، بدون استرس
همه ی موزهای من که پشت سر گذاشتند (به جا مانده)
جهان در زیر است
خیلی بالا، من نزدیک الهی هستم (من خیلی بالا هستم)
خم شو، رها کن
برای آخرین بار احساس ترس می کنم.