مخفیانه پارت ۶

Ava Ava Ava · 1401/06/25 13:40 · خواندن 2 دقیقه

بچه ها قرار بود اسم داستان 

?I love you بشه اما نظرم عوضش واسه همین یک پوستر جدید درست کردم. راستی این پارت رو اگه بچه مثبت هستی اصلااااااااااانخون

 

 

 

 

 

مرینت**

چاره نداشتم باید پیشش میخوابیدم مگرنه باید تاوان پس میدادم پس رفتیم توی اتاق 

من روی کمر میخواستم بخوابم که ادرین اومد روم خیمه زد بعد  داشت لباسم رو از تنم بیرون آورد  بعد دست هاش رو به سی* نه هام میزد بعد لختم کرد شلوار خودش رو هم کشید پایین  مردونگ*یش رو به من می‌مالید بعد محکم با دست زدم توی همون جاش  از روم بلند شد و گفتم:تو الان داشتی چکار میکردی؟ 

ادرین: داشتم لذت می‌بردم.  

من: بله؟؟

ادرین: همون که شنیدی 

من  : بعد من رو بغل کرد من رو نشوند و من توی بغلش لخت بودم خودش هم لخت بود و بعد مردون* گیش روی مث*انه ام  بود   بعد اومد جلوم صورتش خیلی داشت بهم نزدیک میشد که نفس های داغش بهم میخورد بعد میتونست 

ترس رو از چشام بخونه بعد لباش رو گذاشت رو لبام  آروم شروع به بوسیدن کردو هنگامی داشت من رومیبوسید هی مردونگیش رو داخل ترمی کرد و تلمپه میزد صدای برخوردش با من داخل اتاق می‌پیچید و من ناخواسته  ناله میکردم که دیگه خسته شده بودم‌اینقدر ناله کرده بودم بعد ساکت شدم ادرین گفت: سریع ناله کن واسم جن*ده .

 اون داشت با آرامش کارش رو انجام می‌داد و چشم‌هاش بسته بود ولی من چشم هام باز بود و داشتم با تعجب بهش نگاه میکردم بلاخره بعد از چند دقیقه لباش رو از لبام برداشت بعد میخواستم جیغ بزنم اما توان نداشتم که خوابم برد 

***********

صبح **

وقتی بیدار شدم فقط با لباس زیر بودم بعد آدرین نشسته بود و من رو نگاه میکرد بعد داد. زدم : گفتم آدرین تو الان برای چی داری من رو نگاه میکنی چشات رو ببند!

ادرین: نه تازه میخوام با بدنت آشنا بشم . 

من هنگامی که داشتم لباس میپوشیدم گفتم: تو علط میکنی میخوای با بدن من آشنا بشی بعدش هم من باید برم دانشگاه . 

_________

امیدوارم این پارت منحرف بوده باشه و ممنونم بابت کامنت هاتون . 

پارت بعد کامنت ها بالای ۱۰ تا باشه