مخفیانه پارت ۱

Ava Ava Ava · 1401/06/20 20:25 · خواندن 2 دقیقه

برید ادامه مطلب 😄

سلام من مرینتم ۱۹ سالمه از پدر و مادرم بخاطر سرطان 

از بین رفتن و در پاریس زندگی میکنم و خدمتکار یک عمارت هستم و دانشگاه میرم و با هزار جور سختی شهریه رو پرداخت میکنم و  صاحب کارم خیلی بد اخلاقه ‌ 

******

سلام من آدرین اگرست هستم ۱۹ سالمه با پدر و مادرم و برادرم فیلیکس زندگی میکنم و یک شرکت بزرگ دارم که رئیس ش خودم هستم . و هنوز عاشق هیچ دختری نشدم 

**دانشگاه**

من: زنگ خورد و من وارد کلاس شدم من میز دوم میشم 

پشت سر یک پسر پولدار میشینم هیچوقت اسمش رو نمیدونستم 

زنگ ریاضی 

استاد:مرینت بلند شو و این سوال رو جواب بده 

من هم جواب دادم

استاد:آفرین کاملا درسته 

.....حرف .........ور ......حرف .......

خب بچه ها مرخصید 

***زنگ استراحت***

کلویی من رو برد گوشه دیوار و شروع به حرف زدن کرد 

کلویی: فکر کردی آدرین رو ماله خودت میکنی اونم با خرخونی پوزخندی زد ادامه داد(اون لحظه کلویی چونه مرینت رو گرفته بود)ببین آدرین مال خودمه کور خوندی 

من:کلویی اصلا آدرین کی هست؟ 

کلویی: واقعا خنگی یا خودت رو زدی به خنگی اون معروف ترین مدله فرانسه س . 

من: اها اون پسر چشم سبزه و موهای طلایی داره؟آدرین مگه چکار من داره ؟؟

کلویی:از وقتی خرخون بودنت گل کرد آدرین همش داشت نگاهت می‌کرد 

کلویی :سارینا بدو بیا ... سارینا اون شلاق رو بهم بده 

باید بهش بفهمونم آدرین مال کیه ‌.

من: کلویی من رو شروع به زدنم کرد من نشستم و خودم رو بغل کردم و شروع به گریه کردن کردم اون همچنان داشت میزد . 

***ادرین****

با نینو غرق حرف زدن شدم و خودم و نینو صدای گریه 

شنیدیم و صدای کلویی هم همینطور دیدم اون مرینته که داره گریه میکنه و کلویی داره با شلاق میزنه .....

__________

ببخشید کم بود ولی اگه کامنت ها زیاد بشه پارت ها هم طولانی تر میشه . 

منتظر کامنت هاتون هستم .