رویایی بودی که...
مرخصی بودم ببشخید دوستان
بعد از اینکه اینو بهش گفت از ادرین که یکه خورده بود فاصله گرفت و به سمت در رفت
نات که از حضور مرینت پشت در خبر نداشت درو باز کرد و در محکم خورد تو سر مرینت
مرینت خانوم وارانه دستشو گذاشت روی پیشونیش و آخی گفت
و بدون توجه به اینکه اون فرد ناتانائیل محکم یه پس گردنی زد و شروع کرد به بد و بیرا گفتن بهش
-مرتیکه جلبک بزغاله خر ارومتر در بی صاحاب مونده رو باز کن دیگه خره
نات که تاحالا همچین چیزایی و از زبون ایکال نشنیده بود چشماش اندازه نعلبکی شد و دستشو اروم برد سمت سر مرینت و دستشو ورداشت و وقتی دید فقط یکمی قرمز شده یه معذرت خواهی از مرینت کرد و برگه هایی که دستش بودو داد بهش
مرینت هم برگه هارو از دستش قاپیدو و بردشون سمت میز و فورا امضاشون کردو دوباره برگردوندشون به نات و رفت بیرون
ادرین هم پشت سرش رفت
کنار اسانسور وایساد و همین که اسانسور اومد بالا به داخلش هجوم برد که از فردی که داخلش بود یه تنه خورد
سرشو برد بالا و با دیدن لوکا متعجب شد اما اهمیتی بهش نداد و دکمه اسانسور فشار داد
***
سوار ماشین عروسکیش شد و با الی پلنگه تماس گرفت و همینجوری که تلفنش بوق میخورد پاشو روی گاز فشورد
+یس
-سلام الی پلنگه خودم
+بنال خر شدم
-اوکی جیگل میگل کن بریم بیرون واست خبر دارم عخشم
+کودوم گوری میخوای باز منو ببری دختره (بوق)
-باو بخدا هیجا بریم رستوران بریم پارک بریم ...اصلا هر جا تو بگی فقط زود حاضر شو بریم اول من یجا کار دارم بعدش بریم
الیا یه باشه ای گفت و قطع کرد
مرینت وارد کوچه پس کوچه ها شد و رسید دم در خونشون پیاده شد
رفت داخل و لباساشو در اورد
جای اون لباسارو داد به یه شلوار جین و یه هودی خاکستری و یه کلاه کپ دار موهاشو شونه کرد و رژشو تمدید کرد و ریمل های ریختشو تمیز کرد و و کتونی های مارکشو پوشید
همون لحظه الیا اومد از اتاقش بیرون
مرینت سر تا پای الیا رو برانداز کرد
یه شلوار اسلش و یه هودی سفید
یه کلاه مارک LV و یه جفت کتونی سیاه
تیپ جفتشون تقریبا یکی بود
گوشیاشونو ورداشتن و به سمت ماشین مرینت راه افتادن
همون لحظه گوشی الیا زنگ خورد و اهنگ خاله زنکی پلی شد
+ژانم
مرینت زد رو ترمز
با تعجب به الیا که با سگ هار هیچ فرقی نداشت نگاه کرد
واقعا ازش همچین کلمه ای بعید بود
در همون هین گوشی مرینت زنگ خورد
به صفحه موبایلش نگاه کرد
مایک بود
یه پسر چشم رنگی با موهای سیاه و قد بلند
از هر لحاظ عالی بود از قیافه،تیپ،وضع مالی
از تمام موارد ایده ال هر دختری بود
مرینت ایکون سبز و کشید و جواب داد
-بله
+میمیری یکم مثل الی پلنگه حرف بزنی
-اره
+برنامتون چیه
-فعلا داریم میریم یجایی من کار واجب دارم بعدش علافیم بیکاریم بیعاریم
+حل واست یه لوکیشن میفرستم بیاید اونجا
-کجا
+بیاید متوجه میشید
-باش
قطع کرد
مرینت تو فکرش داشت مایک و با فحش ترور میکرد
همچنان الیا داشت با برادر مایک صحبت میکرد
مرینت گوشی و از دست الیا کشید و گفت
-مرتیکه بز داریم میایم پیشتون اونوقت زر میزنید دیگه اه شور عشقولانه رو در اوردید
بعدش تق قطع کرد
الیا نفسشو عمیق داد بیرون
مرینت جلو شرکت ماشینو نگه داشت و پیاده شد و برگه هایی که از خونه ور داشته بود و ورداشت و خواست پیاده بشه
+منم باهات میام
-کجا میرم مگه
+بزا بیام دیگه
مرینت با کلافگی قبول کرد و الیا از ماشین پیاده شد
مرینت و الیا به سمت طبقه نات حرکت کردن
وقتی وارد اتاق شدن مرینت با تعجب به افراد داخل اتاق نگاه کرد
+سلام مجدد خانوم دوپن
مرینت یه چشم غره به اون فرد رفت
-نات اینا رو بده به لایلا
نات یه نگاهی به نقاشی ها انداخت
+اینا چین؟!
-جنسیت سازیشونو انجام دادم اوردمشون الان حاضرن
+بسیار خب
وقتی برگه هارو داد به نات الیا یه ریز خندید
نات به الیا یه نیمنگاهی انداخت
+آیکال نمیخوای معرفی کنی؟!
مرینت به پشتش یه نگاهی انداخت که الیا رو دید که داره با لبخند خیر سرش ملیح نات و نگاه میکنه
-لزومی نداره که معرفی کنم
همون لحظه الیا اومد جلو و یه پسی محکم به مرینت زد
۲نفری که اونجا بودن با تعجب به اونا نگاه کردن
مرینت با چشماش یه خط و نشون واسه الیا کشید
و از اتاق خارج شدن که مرینت شروع به بافتن الی پلنگه کرد
چهار تا فوش و نفرین بارش کرد و موهاش و از ته کشید
الیا یه جیغ برا بنفش کشید و دستشو انداخت تو دهن مرینت و گوشه لب مرینت و زخمی کرد
مرینت یه جیغی کشید و الیا رو حل داد عقب و دستشو کشید روی لبش
چشمای ابیش کمی خیس شد
یه لگد به الیا زد و به سمت اتاقش مسیرو عوض کرد
یه دستمال کاغذی ورداشت و گوشه لبش که خونی بود و تمیز کرد
الیا محکم یه لگد بروسلی مانند به در زد و اومد
_هووشه گوساله در طویله نیستا
الیا چشم غره ای رفت و کنار چار چوب در وایساد