💔از تنفر تا عاشقی دوباره💞 پارت دوم
های
ممنون از کامنت هاتون♡
و خوشحالم از اینکه خوشتون اومد از پارت اول رمانم«:
امیدوارم از پارتهای بعد هو خوشتون بیاد
برید ادامه
با عصبانیت فریاد زدم: کی همچین غلطی کرده... کسی چیزی نگفت، منم که دیدم با عصبانیت کاری پیش نمیره سعی کردم خونسردی خودمو حفظ کنم.. پس شونه ای بالا انداختم و گفتم: خیلی خب خودتون خواستید... داشتم میرفتم بشینم که نگاهم خورد به دختری که داشت ریز ریز میخندید، چهرش خیلی اشنا بود، بی توجه به سمت میزم حرکت کردم و نشستم... لیست حضور غیابم رو بیرون اوردم و شروع کردم به حضور غیاب: لوکا کافیین(بله ایشون همدانشگاهی مرینته و قرارهکلی ماجرا داشته باشن باهم😂)
الیا سزار
نیت کارول( چیه خب فامیلیشو نمیدونم، با ایشون هم... بله(: )
کلویی بورژوا
لایلا الن
الیس رامون
کیم هاردی
ادرینا اگرست( یح خودش ادرینه اینم خواهرشه(: )
...
...
م..تو فکر خودش: مرینت دوپن چنگ.. نه نه حتما دارم اشتباه میکنم
با صدایی واضحه *
مرینت دوپن چنگ
"مرینت بلند میشه"
چن دیقه نگاهش کردم که...
میدونم کمه
ولی برای جذاب تر شدن رمان این کار رو میکنم(:
لاک و کامنت فراموش نشه«: