Without mother 💔 part6 tentative بی مادر پارت ۶
ادامه
مرینت هنوز بهت زده بود و باور نمیکرد اما خواهرش باشد!(مثل شما خواننده های عزیز) اما حرف اما روی او تاثیرگذار بود! نمی دانست چه بگوید پس سکوت کرد و از بغل اما بیرون آمد. اما او را تنها گذاشت و رفت.
****
چند روز از ان ماجرا گذاشت و خانه حالت عادی داشت ولی فکر مرینت نه! تا این که یک روز چندنامه آمد و طبق عادت مرینت باید آنها را برمی داشت ! رفت و دید این دفعه ۵ نامه امده ک یکی از انها برای او بود. ان را در جیبش گذاشت و بقیه نامه هارا به آقای بورژوا داد و زود به اتاق زیرشیروانی رفت. نامه را بازکرد و شروع کرد به خواندن:
مرینت صبور سلام!
نامه قبلی ام را فکرمیکنم نتوانستی بخوانی ! نمیدانم میدانی من چه کسی هستم یا نه؟ میدانی اما خواهرت است یانه؟ میدانی مادرت از سرطان فوت شده و آخرین حرفش نام تو بود یانه ؟ و آیا میدانی خانم مهربانی میخواهد تو و اما را به فرزند خواندگی قبول کند یا نه ؟ و آیا میدانی آن خانم مادر من است یانه؟مادرم امیلی است! نام من آدرین اگرست است احتمالا از من بدت می اید که همه اش با کلویی هستم ولی دست خودم نیست ! دوست ندارم با او باشم ولی مجبورم! علتش را نپرس ! ولی خوسحال باش که 2 جوئن مادرم می آید و تو و اما را به فرزند خواندگی قبول میکند!
اما دختر خوبیست فقط چون میخواست ضایع نباشد که خواهر توست و دوستت دارد اینگونه باتو رفتار میکند.
دوستدار تو آدرین