عشق پایان نداره پارت دوم

ℋ𝒶𝒹𝒾𝓈 ℋ𝒶𝒹𝒾𝓈 ℋ𝒶𝒹𝒾𝓈 · 1401/01/02 20:26 · خواندن 2 دقیقه

چهار نظر میخوام

پارت دوم عشق پایان نداره
بعد از کلاس 
ادرین:  هعی مرینت میشه بیای کارت دارم
داشت نیشم باز میشد کع سریع خودم و کنترل کردم بیخشید ادرین ولی کار دارم و سریع راه افتادم 
ادرین:  صبر کن مرینت لطفا 
ـ ادرین کار دارم لطفا
دیگه صداش نیومد سریع رفتم بالای برج ایفل و  نشستم زدم زیر گریه اخ چرا من چه گناهی کردم من فقط دوسش داشتم گناه من چیه
ادرین:  ببخشید مرینت پلی باید باهات. صحیت کنم
از جام پریدم 
ـ گفتم نمیخوام 
ادرین دستاش و دورم حلقه کرد و سفت گرفتم هیشششس اروم باش مرینت اروم باش دادی زدم و محکم هولش دادم گفتم نمیخوام صحبت کنم وقتی ادرین و هل دادم دقیقا پشتش برج ایفل تموم میشد و ادرین هم نتونست خودش و کنترل کنع و افتاد نه نع نباید این اتفاق بیفته نمیزارم اون بمیره منم خودم و پرت کردم و یر ادرین و تو اغوشم گرفتم
ادرین:  مرینتتتتتتتت داری چیکار میکنی 
سرش و محکم گرفتم 
ـ داد زدم ادرین فقط بدون خیلی دوست دارم و سرم محکم خورد زمین 
♡ادرین♡
نه نه سریع دویدم سمت مرینت و داد کشیدم دقیقا پشت برج ایفل بودیم و بخاطر اجرای جگد صدای بلندی بود صدام به کسی ننیرسید سر مرینت و محکم تو دستم گرفتم دستام پر خون شده بود الان وقت ترس نبود سری اورژانس و خبر کردم و دویدم تا بتونم کسی و پیدا کنم کمکم کنه
«ناشناس» 
دستم و بالا اوردم و گذاشتم رو قلبش هنوز نمرده بود نیروم و فرستادم داخل و بدنش و ترمیم کردم 
☆مرینت☆
با شوک از جام پریدم که خودم و رو زمین دیدم من کجا بودم سرم و اوردم بالا که یک موجود ریز دیدم جیغ بلندی کشیدم که همون موجود ریز جلوی دهنم و گرفت اروم باش مرینت ترخدا 
ـ ت.. و کی. ه... س.. تی 
من تیکی هستم کوامی تو
ـ کوامی چیه من کجام به اطرافم نگاه میکردم یک دفعه همه چی یادم اومد هل دادن ادرین افتادنش از برج انداختن خودم تو بهت فرو رفتم چطوری هنوز زندم نشستم 
تیکی:  من ترمیمت کردم هنوز قلبت میزد
ـ با تعجب بهش نگاه کردم 
تیکی:  مرینت ترخدا سریع تر پاشو نباید کسی ببینه تو زنده ای 
ـ اما برایچی
تیکی:  قول میدم بهت توضیح بدم بیا بریم اگه قانع نشدی برو پیش خانوادت
یه حسی بهم میگفت برم باهاش از جام پاشدم و پشت سر تیکی راه افتادم خیلی سرم درد میکرد و گیج میرفت تیکی جای یک خونه قدیمی رفت و در و باز کرد با تعجب رفتم داخل خونه 
تیکی:  مرینت برو استراحت کن بعد با هم حرف میزنیم
ـ با شک بهش نگاه کردم اگه بلایی سرم بیاره دیگه ولی این کوچولو میخواد چیکار کنه منم نمیتونم بیشتر از این سرپا وایسم سرو تکون دادم و رو مبل همونجا دراز کشیدم و به دنیای بیخبری رفتم