
من و تو تا ابد p10

های گایز
ببخشید این پارت رو دیر دادم
از دید مرینت
صبح با صدای خروس وایسا ببینم ما که خروس نداریم پس این صدای چیه
مرینت!!!مرینت!!!مرینت!!!
آهان مامانمه
مرینت:بلهههههه
مامان:بیا صبحونه حاضر
ای بابا من خوابم میاد اه اصلا ما بخوام بمیرم باید کی رو ببینم (من:عزرائیل رو مرینت:خیلی ممنون)
کشون کشون از تخت اومد پایین و رفتم سمت آیینه
یا حضرت پشم این دیگه چه وضعشه من چرا چشمام شکل وزغ شده
رفتم تو دست شویی اتاقم تا صورتم رو بشورم از حالت وزغ مانند در بیام
شلپ شلپ (صدای آب مثلا)
با این که در نیومد ولی بازم بهتر شد
رفتم سمت پله ها و چون جنگولک بازیم گرفته بود نشستم روی نرده و سر خوردم پایین یوهوو عجب کیفی داد
مامان:یک بار نشد تو مثل آدم از پله ها بیای پایین
خنده ی کوچیک کردم و نشستم سر میز و شروع کردم به لمباندن
(تا تو داری صبحونه می خوری ما بریم بیش آدرین)
از دید آدرین
تو حموم بودم و داشتم دوش میگرفتم (من:اوا خاک تو سرم کیمیا چشماتو در پیش کن)
خب حموم کردن تموم شد (من:لباسات رو پوشیدی بعد من میام)
کیمی پوشیدم بیا (من:خوبه )
خب یه زنگ بزنم نینو
بوق بوق
نینو:سلام رفیق
آدرین:سلام نینو بالاخره بهش گفتم
نینو:ایول خب جواب چی داد
آدرین:خب راستش بهش گفتم بیا امروز بریم بیرون اون جا بهش در خواست دوستی بدم
نینو:دوستی ام میگم چیزه یه چیزی میگم نا امید نشه باشه
آدرین:خب باش
نینو:چند روز دیگه داره برای مرینت ی خواستگار میاد اسمش هم وایسا کوکا کولا آهان یادم آومد لوکا (من:)
که مامان و بابای مرینت هم خیلی دوسش دارن و شخصا قبول میکنم برای همین تو هم شانست یکی میاد پایین یا شادم هم یکمی بیشتر از یکمی
آدرین:اه به خشکی شانس خب حالا تو میگی باید چه کار کنم
نینو:همین امشب ازش در خواست ازدواج بکن من مطمئنم که تو رو دوست داره و قبول میکنه
آدرین:آخه من ۲۱ سالمه اونم ۲۰ سالش یکم زود نی
نینو:نمی دونم راستش ولی این می تونه آخرین شانست باشه یا حد عقل ازش قول ازدواج بگیر حالا هم مثل این بچه ها که مامانشون رو گم کردن نباش پاشو حاضر شو باهم بگیر حلقه بخریم بیایم
آدرین:خیلی خب بای
از زبون مرینت
تو اتاقم بودم که یهو ی انسان الاق صفتی زنگ زد به گوشیم
مرینت:جونم الاق
الاق یا همون آلیا:سلام لاشخور گلم خواستم بگم دانشگاه برامون کلاس جبرانی گذاشته
لاشخور یا همون مرینت:اه بووق+18 تو روحشون باش بازم ممنون که خبر دادا بای الاق جون
ز تختم جهشی زدم و وایسادم
لباس هام رو تنتم کردن(من:همون لباس زاقارت که همش تو فیلم تنته؟ مرینت:نچ یه لباس خوب چون قرار با آدرین مریم بیرون من:دستت درد نکنه که اون لباسه رو نپوشیدی)
خب لباسی که پوشیدم لباس آستین بلند زرشکی که روش عکس قلب داشت با شلوار جذب مشکی
رفتم پایین
مرینت:من دیگه بر بای
بابا:وایسا ببینم کجا به سلامتی؟
مرینت:آلیا همین آلان زنگ زد و گفت که دانشگاه برامون کلاس جبرانی گذاشته
بابا:ولی الان که ساعت ۱۱ مگه ساعت ۱۲ کلاس نداری
مرینت:عه راست میگی اصلا حواسم به ساعت نبود
بابا:مرینت بعد کلاست بیا خونه
مرینت:ولی بابا قرار بود برم بیرون
بابا:باش برو پس الان با بشین باهات حرف داریم
نشستم تو مبل روبه روی بابام
بابا:بهتر یکم بیرون رفتن هات رو کم کنی
مرینت:باش ولی چرا
مامان:یه پسره قرار یکی دو روز دیگه بیاد خواستگاریت و به نظر ما هم خود پسره خوبه و هم خانواده ی خوبی داره
مرینت:چی ولی من یکی دیگه رو دوست دارم
مامان:ولی....
مرینت:من با تون پسره ازدواج نمیکنم و اگه با این موضوع مشکلی دارید میتونید.....ولش کن خداحافظ
از خونه رفتم بیرون و زنگ زدن به آدرین
بوق بوق
آدرین:جونم
مرینت:سلام عزیزم من امروز کلاس جبرانی دارم همین الان آلیا خبر داد شاید نتونم بیام(توجه داشته باشید که مرینت و آدرین باهم هم دانشگاهی هستند و هم رشته نیستند)
آدرین:نه می تونی بیای من بعد از دانشگاه میام دنبالت
مرینت:باش و ممنون بای
(من:وایسا بینم تو الان به آدرین گفتی جونم مرینت:بله چی شد حسودیت شد من:نه خیر من خودم...... مرینت:تو خودت چی تو کی رو داری من:ام خی هیچ کس بنده سینگل خالصم مرینت:پس بیند در طویله رو لطفا من:چشم)
رسیدم دانشگاه و رفتم تو کلاس
*************
بالاخره کلاس مسخره تموم شد از کلاس اومدم بیرون و رفتم تو حیاط منتظر آدرین
که یهو دیدم....