سناریو عاشقانه پارت 17

Delaram Delaram Delaram · 1400/12/23 18:34 · خواندن 7 دقیقه

💕سناریو عاشقانه💕

پارت 17:~ 💌

ایتالیا....

مرینت____

مچ دوتا دستم رو اسیر دستای تنومدنش کرد  و تو یک حرکت 
جاهامون رو عوض کرد حالا اون بود که روی من خیمه زده بود 
-میدونی دلبری کردن برای ادرین اگرست تاوان داره نه؟!..
ابرو هامو تیک وار بالا انداختم. ودستاهام رو دور گردنش حلقه کردم و با ناز زمزمه وار گفتم:
-تاوانش هر چی باشه به جون میخرمش!...
سرش رو با خنده تکون داد و دست انداخت زیر زانو هام  نیشخندی زد و سمت اتاق خواب خودش رفت توهوا و زمین معلق بودم و محکم دستام رو دور گردنش حلقه کرده بودم..
با پاهایش در اتاق رو هل داد و داخل شد با ضرب رو تخت پرتم کرد 
 دستش رو دو طرف تیشرتش گرفت و تو یه حرکت از تن بیرون کشیدیش..
 دستاش رو طرف شونه هام گذاشت وتو گوشم نغمه کرد:
_مطمئنی

سرم رو با اطمینان تکون دادم وگفتم
-شک ندارم!.. 

از لحن بامزم دلش ضعف رفت این رو از برق چشم هاش فهمیدم!..
سرم رو روی سینه برهنش فشار داد و گفت 

_ هر وقت تونستی یه فنجون قهوه با طعم عشق مهمونم کن!...
تا من کنار تو ،...
دلبر پاییزیم قصه عاشقی مون را بخونم...! 
با لبخندی که صورتم رو پوشانده بود خیره صورت جذابش شدم و حتی جرئت پلک زدن نداشتم تا مبادا که ثانیه ای چشم هام نیم رخ زیبایش رو تماشا نشینه..
دستش رو نوازش بار روی موهای ثرمه ایم کشید و ادامه داد
-میدونی مرینت یکی از ارزو هام چیه؟
با نگاه کنجکاوم منتظر ادامه صحبتش بودم!...
 نگاهش رو تو چشمام سوق داد و ادامه حرفش رو از سر گرفت
- داخل  یه کلبه.ارام و خلوت که از محبت برای هم ساختیم زیر گوشت عشق زمزمه کنم...!
و هر شب داخل اقیانوس عشقی که دارم نسبت بهت  غرق بشم و تا عاشقانه های فردامون چشم ببندم...
شعری از عشق برام بگی و من در جواب چکه ای از عصاره ی عشقی که از تو داخل قلبم دارم رو با نجواهای عاشقانه ای که زیر گوشت نغمه می کنم به تمام جهان نشون بدم ..!
نجوا هایی که حرارتش تا ابد جهان عشق رو گرم نگه داره!..
دلم می خواد نگاه سوزان و اتشین هردومون هیزمی باشه برای اونایی که بعد از ما عشق رو جستجو می کنن

انقدر حرفاهاش برام عاشقانه و شیرین  بود که تحمل نکردم و خودم رو کشیدم بالا صورتم رو به رو صورتش قرار دادم و لبام رو با عشق رو لباش لغزوندم دستش رو تو موهام فرو کرد و با جستی که زد دوباره بالای سرم قرار گرفت و دو زانوش رو کنارم گذاشت لب هاش رو از روی لبام جدا کرد و دستش سمت کمربندش رفت 
........................
از رو تخت که بلند شدم اخم در امد و چشم هام لبالب از اشک شد توجه ای به درد طاقت فرسایی که به زیر دلم پیچید نکردم...  تیشرت ادرین که پایین تخت افتاده بود روبرداشتم و تنم کردم تا نزدیکی زانوهام میومد و برام خیلی گشاد بود از این که دربرابراش انقدر کوچولو بودم ریز خندیدم با صدایی که امد گوشام رو تیز کردم و صدای شر شر اب نشان از حمام بودنش می داد رو شنیدم از تو اتاق بیرون امدم و سمت اتاقی که. پیش از این ادرین گفته بود که تا زمانی که اینجاییم میتونم ازش استفاده کنم رفتم و دستگیره رو فشار دادم و وارد اتاق شدم
سمت کمد لباس رفتم و پیراهن  بنفش رنگی  رو همراه با شلوال سفید جذبی پوشیدم ..!
جلو ایینه رفتم و دستی به موهای ثرمه ای رنگم کشیدم موهای لختم رو شانه هایم رها بود دست بردم و قسمتی از موهام که تو صورتم ریخته بودن رو پشت گوشم زدم و دنبال چیزی برای بستن موهایم گشتم نگاهم رو کاوشگر داخل اتاق چرخاندم اما چیزی به چشمم نخورد که بتوانم موهایم رو ببندم و گوشه ای جمع کنم نوچی گفتم و سمت میز کنار پنجره اتاق رفتم...

شاید. اونجا میتونستم لااقعل گلسر یاکش مویی پیدا کنم!..
 کشو اول رو که بازکردم چند تا خودکار و چند تا دونه کتاب به چشمم خورد  
کشو دوم رو که باز کردم...
 چند کاغذ سفید که. دست نوشته ای روش نوشته شده بود دست بردم و کاغذی که رو  بود رو از کشو بیرون اوردم...!

با دقت که نگاه کردم فهمیدم دست خط ادرینِ ..
مادرم سالهای بدون تو برایم سخت می گذرد..
بدون تو کودکی هایم پر از بغض و گلایه گذشت 
حال به جای اغوشت...
تنهاتر از همیشه کنار مزارت نشسته ام 
هنوز در اتفاقات چند وقته پیشم
حادثه ای که افتادو صدای جیغ های گوش خراشت هنوز هم طنین اندازه روح زخم خرده ام است

می بوسم عکس نازت رو اشک می چکد از گوشه چشم هایم ...
قلب و روحم سخت دلتنگ توست !..
تازگی ها دلتنگی ام را در اغوش دختری که قلب پاک تو را دارد دفن می کنم..
بوی تورا می دهد برایم !..
خیلی دلم می خواست در اغوشت برایت  از داستان عاشقی ام با دخترک شیطونم بگویم ...
حس می کنم تو کنارم نشسته ای 
حس می کنی مرا ،؟! حس می کنی دلتنگی ام را،؟ حس می کنی کمبود هایم را..،؟!
راستش را بخواهی بعد از تو تمام فصل هایم رنگ سرما و زمستان به خود گرفتن
اما اکنون دختری را پیدا کرده ام که در نبودت فصل های زمستانم رو به بهار تبدیل کرده است ..
کاش نمی رفتی!..:-)  
به دیدنت میاورمش اما کاش این قبیله را ترک نمی کردی و از این دیار نمی رفتی..
 تا خود با چشم های خویش ببینی دخترک مهربانم را..
شاید برای دیگران مرده باشی..! 
اما خوب است این که زنده بمانی برای من!...
 حتی اگر فقط موقعی که کنار سرد مزارت می نشینم بتوانم حست کنم ..
مادرم! ارامش بخشترین دیالوگ فیلنامه زندگیم دوستت دارم..

از جنسی که کاغذ داشت پیدا بود که عکسِ، عکسی که پشتش دلنوشته زیبایی از دل غم گرفته ی ادرین بود!.. 
 به عکس میان دست هایم که حال خیس از اشک هایم بود خیره شدم 
کی گریسته بودم که خود به یاد نمی اوردم؟... 
عکس رو. برگرداندم تا ببینم مادر خوش سیمای ادرین را که اینگونه اورا تنها گذاشته بود در میان غم ها...
با دیدن عکس زنی که دیدم چشمانم خشک شد و ذهنم شروع کرد به یاوه گفتن این عکس مادر من بود چطورممکن بود مادرِ من و ادرین یکی باشه این امکان نداشت دست بردم و دونه دونه عکس هایی که داخل کشو بود را بالا اوردم تمام عکس ها عکس های ادرین ، مادرم و مردی بود که کنار انها ایستاده بود 

هضم این عکس ها برایم دشوار بود!..
 به نفس نفس افتادم و هوا برایم باقی نماند لبم رو زیر دندون گرفتم و فشار دادم تا شاید از التهاب درونم کاسته شود ...
 مادر من خیانت کرده بود ؟

چطور ممکن بود؟!

ادرین برادر من بود!!؟.... 
این امکان نداشت!
پاهای خسته ام رو زمین زانو زد و این قلب بی قرار بود که التماس بر کابوس بودن این چند لحظه داشت!
بغض کمین کرده بود و سعی در شکار چشم هایم داشت 
دلم خونینم قطره قطره ذره و ذره در حال اب شدن بود

از فکر به اینکه چند ساعت پیش با چه کسی رابطه داشتم تمام تنم یخ بست و  لرز خفیفی داخل تنم نشست افکاری که داخل مغزم به حرکت در امده بودن قصد از پا اوردنم رو داشتن!..
روزگار شوخ طبعی اش گرفته بود و طعم زندگی رو تو همین چند ثانیه به کامم تلخ کرده بود 
و شوربختی را نصیب کوله بار لحظه هایم کرده بود ...!
زندگی هر وقت می خواست مرا زخمی کند یکی از عزیزانم رو به تلخ ترین شکل ممکن ازم می گرفت ..
روش بدی رو در پیش گرفته بود و نامردی را در حقم تمام کرده بود..
 نفس برایم سخت شده بود و اتاق دور سرم می چرخید سرم روی زمین افتاد ...

 بی حال و بی جون لب هام روبرای حرفی بازو بسته کردم اما صدایی به گوش نمی رسید...

چند ثانیه بعد  سیاهی مطلق بود که چشمانم رو مهمان خود می کرد...

_____________

پایان پارت 17 💗

امیدوارم لذت برده باشید 💜

لطفا نظرتون رو درباره این پارت  و تعوری هایی که دارید رو برام تو کامنتا به اشتراک بزارید 💖