
مرا در ملودیت دریاب ( پارت 4 )

مرا در ملودیت دریاب ( پارت 4 )
با اخم غلیظ از روی استیج به طرفدارانش که داشتن اسم او را صدا میزدن نگاهی انداخت و باعث شد صدای اون ها بیشتر بشه و بیشتر ذوق کنند ...
ستاره ی پر طرفدار فرانسه خیلی خشمگین بود چون احساس میکرد اونطور باید اجرا نکرده . میکروفن رو انداخت و صدای ناخوشایندی از میکروفن اومد
پسر جذاب و پر طرفدار ... ستاره ی فرانسه یا بهتر بگم رقیب اصلی ادرین اگرست ... لوکا کافئین ...
بدون هیچ حرفی با قدم های سنگین و اخمی غلظ بدون توجه به طرفدران دختر و پسر از میان جمعیت رفت و بادیگارد ها بهت زده به اون خیره شده بودن
با کمی خشم رو به بادیگارد هایش گفت : هوی ...شما ها نمیاید ؟؟
بادیگارد ها خودشون رو سریع جمع و جور کردن و به سمت لوکا رفتن و او را به سمت ماشین هدایت کردن و جرعت نکردن چیزی بگن ... پس راننده بدون هیچ حرف و چون و چرایی به سمت عمارت رفت
به عمارت بزرگ رسیدن ... در بزرگ عمارت به ارامی باز شد و ماشین وارد باغ عمارت شد ... باغی پر از گل های رز قرمز همانند خون در باغ بزرگ جای داشت و چشمان لوکا را در هم گرفته بود ... چشمانش را برای لحظه بست ...
...؟ : موفق باشی !
چشمانش را بی جون و با اخم کمرنگی باز کرد و بدون مقدمه از ماشین پیاده شد و به سمت یکی از بوته های گل ها رفت ... شاخه ای از رز قرمزی را کند و به رز ها خیره شد ... رز های خونین !
صدای پیانویی قدیمی و خاطره انگیز در سرش پخش شد ... صدا های خنده هاش صداهای گریه هاش ... صدای موسیقی !
مادرش از در شیشه ای مستطیلی عمارت به بیرون باغ اومد و از دو پله ی سفید پایین رفت با لباس شل و ول در حالی که دستاش رو بین مو هایش برد و به اسمان ابی خیره شده بود و نفسی از سر حرص زد و به سمت لوکا می اومد ... انگار که کاملا اماده ی گیر دادن بود اما با چیزی که دید وسط راه پاهایش قفل شد ...
لوکا در حالی که با اخم کمرنگی با حسرت به گل خیره شده بود ... اشک هایی بلوری که تک تک ازچشمان خونینش بیرون میریخت نگاهی انداخت ... و توجهش به قطره اشکی که روی گل برگ چکیده شده بود جلب شد ... و به خار گلی که در دستان لوکا جای گرفته بود و قطره های خون و اشکی که روی زمین میریخت ...
تماممم
نظرتون درباره ی این پارت چی بود ؟؟
بچه ها از پارت بعد داستان ما شروع میشه ... منتظر هیجان ... سوال .. جواب سوال ..یا شایدم سوال های بیشتر باشید
خودم شخصا پارت بعدی رو خیلی دوست دارم