
مرا در ملودیت دریاب ( پارت 3 )

# - مرا در ملودیت دریاب ( پارت 3 )
از زبان نویسنده :
طرفدران جیغی از سر هیجان و عشق با دیدن ستاره ی بزرگ فرانسه زدند و اون ستاره بدون هیچ توجهی با قدم هایی محکم و چشمانی سرد که غرور و بی توجهی را میتوان از چشمانش دید قدم میگذاشت ... چشمان سبزش او را خاص تر میکرد !
بادیگارد های سیاه پوش به طرفدارانی که با تمام وجودشان جیغ میزند و کلمه ادرین رو به زبانشون می اوردن اجازه ی نزدیک شدن به ستاره ی بزرگ رو نمیداد !
خواننده ی بزرگ فرانسه ادرین در جلو درب بزرگی که مال شرکتی که مال پدرش بود وایستاده بود و طرفدان از نیم رخ جذاب اون فیلم و عکس میگرفتند و مدام اسمش رو به زبونشون میوردند و انگار که میخواستند که به اون نزدیک بشن اما خب یک بادیگارد عمرااا بزاره نزدیک کراششون بشن نه ؟
ادرین اگرست با قدم هایی حاصل از نفرت و بی زاری وارد اون شرکت اعظیم که گابریل اگرست شد ... از پله های برقی با صورتی که ارامش و خونسردی را نشان میداد و قلبی که مثل سیر و سرکه میجوشید ... اخه پدرش با اون چی کار داشت ؟ چی شده که او رو احضار کرده بود؟
اره ... او احساس میکرد که پدر او گابریل نقشه ای که داره که باید از ادرین استفاده کنه ... گابریل ادرین را که عشق شعله وری که به نوازندگی داشت را با یک حرکت .... با یک جمله ... و با یک سو استفاده نابود کرد !
بلخره رسید به دم در دفتر پدرش و با تنفر در زد
گابریل : بیا داخل
ادرین با حرکت های چشمان سبزش به دو بادیگارت فهماند که منتظرش بمانند
ادرین وارد اتاق شد اما با دیدن فردی اخم هایش بیشتر در هم فرو رفت و متوجه ی اینکه پدرش چرا اون را احضار کرده شد ... اون فرد با لباس مجلسی و گرون قیمت نسبتا باز و مو های مشکی با وارد شدن ادرین از روی مبل قهوه ای دفتر بلند شد ... لایلا راسی
معروف ترین و پولدار ترین مدل لباس ... چند باری عکسش رو توی مجله دیده بود
از زبان ادرین
چشمم خورد به مردی با لباس و کت رسمی و مو های مشکی که داشت با لبخند مغرورانه ای به من و خانم راسی نگاه میکرد ...
اون مرد : واوو اقای اگرست شما واقعا درست میگفتید لایلا و ادرین خیلی به هم میانن!!
گابریل : بله درسته من که گفتم
گابریل در حالی که لبخند چنش اوری روی لبهاش داشت به من نگاه کرد و در عوض دو چشم پر نفرت دید ... اما اصلااا تعجب نکرد ... مثل اینکه انتظار چنین حرکتی رو داشت
الان کاملا زندانی شده بودم ... اره ترسیدم ! ... اره میترسم از همچی ... میترسم این تهدیدی که توی این سال ها بهم کرده رو اگه به حرفش گوش نکنم اجرا کنه ... میترسم که تهدید چند سالش عملی بشه ...
الان فقط یک مجزه میتونست کمکم کنه
مرد : بهم دیگه خودتون رو معرفی کنید
اون دختر با لبخند ملیحی به سمت من یر گشت : وای ادبم کجا رفته ! ... من لایلا راسی هستم خوشبختم
من : بله میشنسمتون ... مدل لباس درست گفتم ؟
لایلا راسی : بله بله ... شما هم که ادر__
که صدای زنگ گوشیم اومد ... ااهههه بلخره مجزه !!
سریع تلفن رو برداشتم
منشی با استرس : ببخشید لطفااا سریع تر بیاید ..مشکلی تو.. توی بودجه ی کنسرت بعدی تون افتاده !
من که انگار انرژی گرفتم و چشمام تازه باز شده بود گفتم : باشه باشه دارم میام
گوشی رو قطع کردم و رو به اون ها : ببخشید که مشکلی توی کنسرت بعدیم افتاده و منم باید سریع برم ! دفعه ی بعدی حتما با هم صحبت میکنیم !
گابریل : ادرین !
لایلا راسی : اها اشکالی نداره ... موفق باشید
و بوسه ی کوتاهی رو گونم گذاشت
من در حالی نمیخواستم عصبی بشم یک خدا حافظی مختصر کردم و با عجله از شرکت زدم بیرون و رفتم توی لیموزین
منشی : سلام اقای ادرین ببخشید بد موقع زنگ زدم !
من : نه ایرادی نداره ... فقط یک وقت 30 دقیقه ای رو توی دفتر برنامه ریزی خالی کن ... باید حتما برم حمام !
من زیر لب گفتم : اگه به خاطر دختره نبود که گونه ام رو بوس کرد 30 دقیقه حروم نمیشد
منشی : چیزی گفتید ؟
من : خیر ... حرکت کن
راننده : چشم
و جیغ طرفدارن هنوز به گوش میرسید که اسمم رو صدا میزدند ... امید وارم پدر عصبانی نشه که اگه عصبی بشه ممکنه ... ممکنه تهدید چند ساله اش رو انجام بده و عمل کنه...
از زبان نویسنده
با اخم غلیظ از روی استیج به طرفدارانش که داشتن اسم او را صدا میزدن نگاهی انداخت و باعث شد صدای اون ها بیشتر بشه و بیشتر ذوق کنند ...
ستاره ی پر طرفدار فرانسه خیلی خشمگین بود چون احساس میکرد اونطور باید اجرا نکرده . میکروفن رو انداخت و صدای ناخوشایندی از میکروفن اومد
پسر جذاب و پر طرفدار ... ستاره ی فرانسه یا بهتر بگم رقیب اصلی ادرین اگرست ... لوکا کافئین ...
تمامممممممم
پارت بعدی هم درباره ی زندگی لوکا کافئیل هست و بعد داستان اصلی ما ..شروع میشه !
نظر بدید وگرنه پارت نمیدم
خدافییظظظظظظظ