عشق خلافکار من 13

اما اما اما · 1400/11/23 11:07 · خواندن 2 دقیقه

اینم یه پارت از عشق خلافکار من

 از زبان مرینت 

گفتم آها بعد گف خوب جوابت چیه گفتم یکم وقت میخوام گف چقد گفتم 3 روز گف باش ساعت 11 بود به آدرین گفتم میشه منو برسونی خونه گف باش و منو رسوند از ماشین پیاده شدم  اونم پیاده شد داشت منو نگاه می‌کرد دلم نیومد برگشتم سمتش و لپشو بوس کردم  هنگ کرده بود یهو یه لبخند روی لبش اومد گفتم برای شب ممنونم رفتم تو خونه دیدم  رو کاناپه آلیا و نینو پیش هم خوابیدن   یه تک خنده زدم و رفتم تو اتاقم گوشیمو گرفتم و رو تخت دراز کشیدم  آدرین آنلاین بود بهش پیام دادم نینو امشب اینجا میمونه گف باش منم گفتم شبت بخیر  اونم گف شبت بخیر خوابای خوب ببینی و خوابیدم

از زبان آدرین از خواب پاشدم  صورتمو شستم و آماده شدم که با مرینت بریم کافه صبحانه بخوریم  رسیدم دم در در زدم مرینت اومد درو باز کرد یه لبخند زد گفتم صبحانه خوردی

گف نه. تازه بیدار شدم گفتم برو آماده شو بریم کافه صبحانه بخوریم رفتم تو دیدم نینو و آلیا بقل هم خوابن با گوشیم ازشون عکس گرفتم که بعدن اذیتش کنم  مرینت اومد  خیلی خوشگل شده بود رفتیم کافه  دوتاقهوه سفارش دادیم و خوردیم و رفتیم خونه مرینت شون (منظورم مرینت و الیا) تاشب اونجا بودیم می‌خواستیم با نینو بریم که آلیا و نزاشتن بریم  شب موندیم   ساعت12 بود آلیا و نینو گفتم بریم جرعت و حقیقت افتاد به منو آلیا جرعت یا حقیقت گفتم حقیقت پرسید چقد مرینت رو دوست داری بی درنگ گفتم اندازه ای که که حاضرم جونم رو واسش بدم آلیا گف وایی چه رمانتیک  چرخوندم افتاد به مرینت و آلیا

مرینت جرعت یا حقیقت گف حقیقت پرسید تو و نینو دوست دختر دوست پسرین آلیا به نینو نگاه کرد و گف ام ام خب آره و بعدشم نفس عمیق کشید  چرخوند افتاد به  نینو و من گف جرعت یا حقیقت گفتم جرعت گف  برو تو تراس داد بزن من عاشق مرینتی با بچه رفتیم تو تراس کلی آدم تو خیابون بود  داد زدم و گفتم من عاشق مرینتم

تموم دستم شکس نظر بدید😌