وبلاگ لیدی باگ

👇

سیلامم الان اصلا حسش نبود پارت بدم واقعا خوابم میاد حرصم گرفته بدجور شاید سر شما خالیدم 😐😌💔

************************************

کارنامه ها رو گرفتیم رفتیم بیرون اصلا خوش حال نبودم نمیدونم چی در انتظارمه 

بعد از سلام و احوال پرسی لوکا گفت مرینت میشه چند دقیقه تو ماشین حرف بزنیم ؟

داشتم فکر میکردم که گفت : خودت گفتی بعد از امتحانا اگه باز هم وقت میخوای من مشکلی ندارم 

-نه الان میتونم

+ پس بیا تو ماشین 

- بچه ها من چند دقیقه دیگه میام 

* اوکی مری منتظرتیم 

- خب بفرمائید گوش میدم 

+یه چیزایی شندیدم راسته میخوان به زور شوهرت بدن ؟ خواهش میکنم گریه نکن من میخوام کمکت کنم مشکل رو حل کنی 

-اخه چجوری ؟ بابام یه آدمی که حرف هیچکس رو گوش نمیده بابام و زنش با من مشکل دارن ازیتم میکنن

همیشه به حرفشون گوش دادم اما تو این مورد نمیتونم

بای

نیا چیزی نی 

اوکی بابا بخون 

من با بابات حرف میزنم البته اگه خودت راضی هستی چون من هنوز جوابت رو نمیدونم 

ساکت بودم دوباره سوالش رو تکرار کرد 

+ مرینت خانم جوابم رو نمیدی ؟

- علاقه هم به وجود میاد اقا لوکا 

من تو این چند وقت خیلی خوب شما رو شناختم ( چه غلطا 😒) کسی که بتونه این همه درد و رنج رو تحمل کنه بهترین همسر و مادر دنیاست

-خیلی مطمئن حرف میزنی 

+ من یه چیزی میدونم که میگم 

فردا شب میام با بابات حرف میزنم 

- ببین بابای من آدمی نیست که بشه درست و حسابی باهاش حرف زد ممکنه با حرفا و کاراش ناراحتت کنه اونوقت من ...

+بیخیال مهم نیست 

میتونم یه چیزی بگم ؟

بله برفرمائید 

من وقتی 10 سالم بود مامانم رو از دست دادم دوسال بعد خواهر گم شد البته باعث و بانی. اون اتفاق بابام و زنش بودن

بله میدونم 

یه چیز خیلی مهم هست که خبر نداری من یه مریضی دارم که ممکنه بعدا باعث دردسر بشه 

منو دسته کم گرفتی؟ گفتم که همه چیز رو میدونم اینم میدونم که تو لیست پیوند قلب هستی

من دوست ندارم کسی رو درگیر این همه بدبختی کنم 

اینا بدبختی نیست اتفاقی که افتاده شما خودت رو بزار جای من اگه من این مریضی رو داشتم شما منو تنها میذاشتی ؟

شک ندارم تو هم همین کار رو میکردی 

با همه ی این چیزا من دوست دارم هیچ مشکلی ندارم ( چه بوقای اضافه 😒)

دیگه جدیدی جدی جدیدی بای

به جون مامیم قسم میخورم که کامنت بدم 

قسم خوردی حالا بکامنت 

باباییییییییی