💔خاطرات من 💔p27
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
خانم دوپان چنگ یه مدتی هست که خونوادم بهم فشار میارن میگن ازدواج کن تاحالا خیلی دختر برام انتخواب کردن
ولی من از هیچ کدومشون خوشم نیومده یعنی چیزایی که من میخواستم نداشتن همشون خورده شیشه داشتن
شاید من خیلی نشناسمتون ولی تو چشماتون میخونم چه جور آدمی هستی ( غلط کردی😒) همین که نمیزارین
باهم حرف بزنین منو مصمم تر از قبل کرده خیلی با بقیه فرق داری
هنوز حرفش تموم نشده بود که گفتم : آقای کافین من الان موقعه ی انتحانامه دوست ندارم
بخواطر این موضوع نمره هام کم شه . امتحانا که تموم شد درموردش حرف میزنیم خوبه ؟
باشه خدافظ
خدافظ
حس عجیبی داشتم تو حال خودم بودم که آلیا و جولیکا اومدن
همین که داشتن شروع میکردن مراقب کتابخونه گفت هیس آروم تر چه خبره اینجا کتابخونس
آلیا آروم گفت پس چجوری اینجا حرف میزدین؟
تو چشاش نگاه کردم و گفت حساب تو یکی رو میرسم حالا دیگه با هم هماهنگ میکنین؟
- به خدا مری مجبورم کردن .
آره تو که راست میگی . جولیکا این رسمشه ؟
+ ببخشید به خدا لوکا ول کن نبود خب داداشمه دوسش دارم
اخه داداشت از من چی میدونه میدونه چه زندگی دارم میدونه چه مشکلاتی دارم ؟
+ از بیشتر چیزا خبر داره
خودت میگی بیشتر چیزا از همه چیز که خبر نداره اگه همه چیز رو بهش بگی دیگه هیچ اصراری نداره
+ مطمئن نباش دخی تو داداش منو نمیشناسی.
نمیدونم چی بگم حالا زودتر بریم دیر شد
بعد از اینکه از جولیکا جدا شدیم آلیا گفت درمورد چی حرف میزدین؟
هیچی حرفتمون موند برای بعد از امتحان
- مرینت تو با وضعیتی که داری باید زودتر ازدواج کنی
ازدواج کنم که از چاله خودم رو بندازم تو چاه
- منظورم این نیست که هرکی اومد جواب مثبت بدی میگم اگه یکی مثل لوکا اومد خواستگاریت جواب مثبت بده
اون میتونه خشبختت کنه
آره راست میگی انگار خیلی وقته میشناسیش
-نه اما آدم با یه نگاه میفهمه طرف چجور آدمیه معلومه پسر خوبیه
اگه پسر خوبیه مبارکه میگم بیاد خواستگاریت
- مرینت لوس نشو دارم جدی حرف میزنم یکم جدی باش معلومه خیلی دوست داره این همه نازت رو میکشه
دو دقیقه باهاش حرف بزنی اون روز که بهش محل ندادی گفتم میره پشت سرش هم نگاه نمیکنه . اما
معلومه خیلی یه دندس بدجوری عاشقت شده
راستی آلی تاحالا کسی بهت گفته مثل دکترا حرف میزنی ؟
- وای مری بسه همه چیز رو به شوخی میگیره با اون بیچاره هم اینجوری حرف زدی ؟ هرچی متلک بود بارش کردی؟
نه بابا دیونه ای ؟ تو رفیق صمیمیمی که باهات اینجوری حرف میزنم .
- راستی مری
بسه آلیا یه ساعت داری سوال میپرسی روانیم کردی من دیرم شده خدافظ
تیمامممممممم
بابایییییییی