عشق شکسته S2 P16
خب دیگه برید ادامه و راستی اگر اهنگ برات نیامد بکلیک
الناز: بین خودمون بمونه الین ولی چمدون کلویی بوی لاشه حیون میده.
الین: خبر داری که از اول سفر سابرینا تو کیف کلویی بوده و اصلا برای هیچ کاری از اونجا بیرون نرفته دیگه مگه نه؟
الناز: یعنی حتی دستشویی هم نرفته؟
الین: خیلی چندشی.😣
الناز: خب چیه واقعیت رو گفتم. صبر کن الین! صبر کن.
کلویی * خطاب به سابرینا*: بهتره توی کیف من دستشویی نکرده باشی.
سابرینا: شرمنده کلویی ولی نتونستم خودم رو نگه دارم.
ماریا: برید سر داستان که با این کارهایی که شما چهار تا دیوونه کردید دیگه نمیتونم بخوابم.
**********************************************************************************************************************************************************************
(راستی فقط بخشی از داستان به ایران مربوطه وگرنه ربط خاصی به کشوری که توش هستیم نداره)
*انچه دیدید*
: بیاییم گروه دونفره بشیم و پیتزا درست کنیم و گابریل و سنا هم داور باشن.
***&&&***
: تو چطوری توی اون چمدون بودی و هنوز زنده ای؟
***&&&***
: دستم خورد سس مایونز ریخت روی سوسیس ها.
***پایان انچه گذشت***
الناز: میگم ها این کاگامی رو دیدی خیلی لوسه.
ایدا: ندیدمش ولی خب شاید.
الناز: بدی اکیپ دخترونه اینکه اگه بین دو نفر از اعضا اختلاف پیش بیاد اونجا میشه میدون جنگ چون بقیه باید جبهه شون رو انتخاب کنند.
ایدا: اره والا. من خمیرم اماده شد سس رو میتونی روش بزنی.
الناز: الان.*سس گوجه فرنگی را بر روی خمیر پخش میکند.و روی سس پنیر پیتزا را میزارد* خب گذاشتم قارچ ها سرخ شده؟
ایدا: یه لحظه.....اره سرخ شد.*قارچ و سوسیس را میچینند و یک عالمه پنیر میزارن .و بعد پیتزا را در فر میگزارند*
*گروه مرینت*
ادرین: وای مرینت این پیتزا حتما خوشمزه میشه.
مرینت: ممنون که با کمک کردنت این پیتزا درست کردن رو لذت بخش کردی.
ادرین: خب پیتزا رو بزاریم توی فر دیگه نه؟
مرینت: البته.
گابریل:*توی ذهن*ایش لیدی باگ پررو خودتو به پسر من نچسبون بهتر بود میزاشتم کاگامی به ادرین بچسبه. البته الان که فهمیدم شما کین یه برگ برنده بعدا برام میزاره.
الناز:*توی ذهن* ممکنه حاکماث فک کنه یه برگ برنده داره ولی کور خونده وقتی این ماموریت تموم بشه کاری میکنم که هیچکدومشون یادشون نیاد کی حاکماثه و کی لیدی باگه و کی دختر یوزپلنگی هست.
ایدا: اوف چرا ما همیشه باید از قوانین پیروی کنیم چون این قوانین اصلا عادلانه نیستند . میشه این یک بار رو حافظه ی اونا رو پاک نکنیم؟
الناز: منم دلم نمیخواد این کار رو کنم ولی اگه نکنیم برامون ممکنه خیلی گرون تموم شه. حتی ممکنه مثل اتفاق دو سال پیش بشه.
ایدا: میدونم ولی این تقصیر تو نبود تو باید کاری رو که درست بود رو میکردی.
الناز: اگه اون روز از روی پشت بوم اونجا سر نمیخوردم هرگز مجبور نبودیم با تسخیر شده ها بجنگیم. هرگز مجبور نبودیم پامون رو از مشهد بیرون بزاریم.
ایدا: هی اروم باش. شاید با یک لیز خوردن ساده باعث شدی جنگ بین ابر قهرمانان و تسخیر شده ها بوجود بیاد ولی بنظرت اگه اون روز از روی حواس پرتی لیز نمیخوردی ما میتونستیم از ایران خارج شیم و به چین "المان" روسیه و فرانسه بریم؟ بنظرت میتونستیم این همه دوست پیدا کنیم و قهرمانان پاریسی رو ببینیم و باعث رسیدن دوتا عاشق که نمی دونستند اونی که پسش میزنند همونیه که عاشقش هستند؟ منکه بعید میدونم.
الناز: اینم یه زاویه ی دید به مسئله هست. راستی پیتزا حاضره.
*همه پیتزا ها رو می آورند و گابریل تست میکند.*
گابریل: من نظری ندارم خودتون یکم از پیتزا ها بخورید.
سنا: امیر رضا! چرا اینقدر کم مایونز زدی؟ یکم بیشتر میزدی.*امیر رضا و پارسا بهم نگاه میکنند*
پایان این پارت...................
ادامه دارد............................
احتمالا در پارت بعدی شاهد یه خیانت بزرگ خواهیم بود.
پارت بعد:
(گذشته ای شوم: بخش1: خیانت به دوستان1)