عشق خلافکار من
این پارت تقدیم به شما
از زبان مرینت
از خواب بیدار شدم دیدم بچه ها
خوابن یه فکری به ذهنم رسید رفتم
یه لباس ترسناک و ماسک پوشیدم
و رفتم بالا سر میلن تو گوشش
گفتم دیگه وقت مردنته اونم
سریع چشماش رو باز کرد یه
دقیقه با ترس نگام کرد بعد
یه جیغی کشید که فک کنم
کر شدم الیا و لوکا اومدن تو
اتاق تا منو دیدن جیغ کشیدن
داشتم از خنده میمردم ماسکم
رو دادم بالا دیدم الیا افتاد
دنبالم من بدو اون بدو 🏃♀🏃♀
داشت میگرفتم که من خودم
رو انداختم رو زمین و برا اینکه
بیخیال بشه گفتم الیا الیا پام
پیچ خورد رفت یخ بیاره که
من گفتم دروغ گفتم و رفتم
تو اتاقم و درو قفل کردم
از زبان آدرین
بیدار شدم دیدم مثل خرس خوابن
گفتم اسکلا بیدارشین نینو بیدار
شد گف فقط منتظر اینطوری بیدار
کردند بودیم داداش بچه ها پاشید
صبحانه خوردیم دیدم نینو داره
با یکی چت میگه و هی لبخند
میزنم بلند گفتم وای بر روزی
که نینو با دوست دخترش چت
کنه نینو گف داداش شما خودت
دوست دختر نداری که هی به ما
گیر میدی گفتم نه ندارم مایک
گف ولی پیدا میکنی در آینده😊
یه نگاهی بهش کردم که خفه خون گرفت