♥️سه تفنگدار ♥️
خب پارت جدید راستش جمعه ندادم چون داشتم فیلم کره ای نگاا میکردم 😁😁الان سرمو میکنید اره؟😂💔دلتون میاد من به این ماهی خوشگلی
اصلا مگه هست خوشگل تر از من (وجی: عررر اعتماد به سقف )
بفرما ادامه لاوم
کامنت و لایک فراموش نشه♥️♥️♥️😄😄😄
از زبان رزیتا
- با سوزش بدی توی دستم چشمام رو باز کردم
(وجی : جان هرکی دوست داری نگو من کجام ؟اینجا کجاست ؟ حالم از این حرفا بهم میخوره !/"
من: نگران نباش چون آدم مهربونی هستم نمیگم
وجی: آخی مهربون کی بودی تو ؟
من: شوهرم😝😝😝😝)
- گیج به اطراف نگاه کردم تازه داشت یادم میومد من داخل ماشین ،لوک، اوه حرفاش
- دیوانه کننده بود در همین لحظه در باز شد و چهره ی چذاب و خواستنی لوکا جلوی
- در نمایان شد بهش نگاه کردم هیچ حرفی نزدم ...خودش دهن باز کرد و شروع کرد
- به حرف زدن .....لوکا: رزیتا من واقعا متاسفم من..نمیدونم اون لحظه عصبانی بودم
- حرفش رو قطع کردم: یعنی چی اصلا تو کی هستی که بخوای سر من داد بزنی ؟
- فقط نگاهم کرد و چیزی نگفت نگاهش گنگ بود و پر از تعجب ..من: چیه چرا اون طوری
- نگا میکنی ؟ .....لوکا خنده ای زود و گفت : یعنی واقعا نمیدونی دلیل رفتارم رو ؟ واقعا
- درک نمیکنی ...من: چی رو ؟؟....لوکا با صدایی که کمی بالا رفته بود کفت : دوست دارم
- لعنتی چرا متوجه نمیشی ...چرا این رو نمیفهمی ....چیییییی؟این الان چیی گفت
- داد زدم : برو بیرون ....لوکا : یعنی چی برو بیرون دارم میگم دوست دارم درکش اینقدر
- برات سخته ...دوباره بلند تر از قبل گفتم: گمشو بیرون گمشوووو .....ناگهان در باز شد
- و پرستار وارد شده گفت :چه خبره این جا بیمارستانه لطفا رعایت کنید
- لوکا هیچی نگفت اما من میتونستم برق چشماش رو ببندم و این نشان دهنده ی این بود
- اون داره گریه میکنه
مرینت
سه روز از اون روز گذشت همه چی معمولی بود
صبح ها و ظهر دانشگاه شبا هم خونه رزیتا هیچی راجب
اون روز نگفت ما هم ازش سوالی نکردیم و ترجیح دادیم که
ساکت بمونیم لوکا یهو غیب شد نینو و آدرین هم رفتن
فقط تو دانشگاه ملاقات میکنیم اونا با ما حرف نمیزنن
ما هم همین طور هر گس کارش تو کار ه خودشه
اخمای آدرین بد جور رو اعصابم بود میخندید
اما با دیدنم اخم میکرد دیگه نمیدونستم چه کار کنم
اصلا برای چی مهم بود برام؟؟
میتونستم نگاه های های آلیا و نینو رو ببینم
فک کنم اونا هم رفتن قاطی مرغا
البته فعلا هیچی معلوم نیست
ما موندیم و ی دنیای عجیب غریب که معلوم نیست قراره چه اتفاقی بیوفته
اما هرچی که هست امیدوارم خوب باشه با صدای آلیا از فکر رو خیال در اومد
و به سمتش برگشتم
یسسسس تمام شد
کامنت و لایک فراموش نشه عزیزای دل