زندگی

butterfly⛓️🔪 butterfly⛓️🔪 butterfly⛓️🔪 · 1400/10/18 15:08 · خواندن 2 دقیقه
زندگی

پروفایاشو باز عوض کردم 

ادامه

بلاخره همه یه جا خوابیدن 

کله غازیه و برنزه روی یه تخت باهم خوابیدن کلویی و الیا هم باهم یه جا اون پسره  موزی هم جلوی اشپز خونه و منم کنار تخت الیا و کلویی 

شب ساعت ۱بود بیدار شدم خسته بودم اما بدجوری هم تشنم بود 

جلوی اشپز خونه پام گیر کرد به یه چیزی افتادم روش که یه صدای تقریبا کوتاه اومد پام بد جور سوز میزد یکم به خودم اومد دیدم اون پسره بلند شده نشسته و داره منو نگاه میکنه اما عین خیالشم نشد و خوابید 

با زور و زحمت پاشدم رفتم اشپز خونه 

نشستم زمین و به پام نگاه کردم پوستش روی فرش کشیده شده بود و کم بیش خون میومد 

۱مقدار اب ورداشتم و و یه دستمال گرفتم دستم و تمیزش کردم که احساس کردم یکی داره نگام میکنه برگشتم دیدم همونیه که افتادم روش 

از قیافش خندم گرفت چون موهاش مست شده بودن سیخ به پایین ایستاده بودن پاشد اومد یه ابی زد به دست و صورتشو لباساشو عوض کرد کیفشو ورداشت اومد نشست تو اشپز خونه

-ساعت چنده

یه نگاهی به ساعت انداختم

-۱و ۴۰ دقیقه شب

چشاش باد کردن 

-واقعا مطمئنی ساعت عقب نیست

-نه چطور

جواب نداد و رفت دوباره لباس راحتی پوشید و اومد 

-فکر کردم صبح شده

-میخوای پاشو برو تو 

-چای هست

-نه .

-اهان!

خیلی داشت حرف میزد

-شکمم هنوز درد میکنه .

-به من چه خب!

-چون تو افتادی روم

-خب پام گیر کرد

-اینم حرفیه 

احساس میکردم دیگه خوابم نمیاد رفتم سمت کابینت خالی و چمدونمو خالی کردم توش 

مربا ،خامه ،عرق نعنا،چای خشک ... و یکم خرت و پرت 

بعد از داخل کابینت ۶تا بشقاب و قاشق در اوردم که همیشه از اونا استفاده کنیم 

-اسمت چیه؟

با سوالش جا خوردم فکر میکردم از حرفای منو دخترا اسمامونو فهمیده باشه اما مشخص بود توجهی به حرفامون نداره

-مرینت 

-پس چرا بهت میگن ماریا

گمونم زود قضاوت کردم خیلی هم اهمیت میده

-من از بچه گیم تا ۱۴سالگیم پیش پدر و مادرم بودم و اسمم مرینت بود اما چون ولم کردن منم پیش عمو و زنعموم که پدر و مادر الیا هستن زندگی کردم اونا منو ماریا صدا میزنن تا راحت گذشتمو فراموش کنم

-الان کجان

-کیا

-پدر و مادرت

-نیویورک شایدم نیوزلند یا جای دیگه

-منم ادرینم 

-تو همیشه عادت داری که به سوالای نپرسیده جواب بدی

-نه ولی طبق محاسبات من قراره ۹ماه و ۴روز باهم توی یه اتاق باشیم اونم با ۴نفر دیگه پس باید همدیگرو بشماسیم یا نه؟

در جوابش چیزی نگفتم 

 

 

پایان