زندگی
بشوت ادتمه
یکم واسه خودم تو خیابونا گشتم
و تو راه برگشت ۲تا پیتزا خریدم که هم شامم براه باشه هم ناهار فردا
وقتی برگشتم وارد اتاق شدم با صحنه بدی روبه رو شدم ۳تا پسر که مات داشتن نگام میکردن
-الان میام
رفتم و پلاک اتاق و نگاه کردم درست بود یه دونه محکم زدم تو سرم
اخه چقد ادم میتونه شانسش کلم باشه
وارد اتاق شدم و بی توجه بهشون کاپشنمو دراوردمو اویزون کردم و پیتزا هارو گذاشتم رو کابینت و و دستامو شستم و رفتم پایه چمدونم
که در اتاق باز شد و الیا پرید تو که تا منو دید یه جیغ کشید که هر ۳نفر پسرا پریدن بیرون اونم با شلوارای چهار خونه صورتی
انقد محکم الیا بقلم کرد که چشام از حدقه زدن بیرون
-تو اینجا چیکار میکنی
-تو چیکار میکنی منم اومدم همون کارو بکنم
-اوکی فقط اینا کی بودن
-نمی دونم خودمم الان از بیرون اومدم دیدم اینجا لم دادن
-اون برنزه چه خوشتیپ بود
-نگو که اون شلوار صورتیش دلتو برده
-اون که ۱۰۰در۱۰۰
-تو که دلت و واسه ۲روز اجاره میدی دیگه فردا پسفردا دلتو میزنه و میری سراغ اون کله غازیه یا اون کله موزیه
-نه اینبار ...
یه صدایی اومد که مانع حرف زدنای منو الیا شد
-خانوما ممکنه بیایم داخل ابرون رفت اخه
اون پسر موزیه بود و منم دیگه زبونمو نمیتونستم قورت بدم
-مگه ما فرستادیمتون بیرون
اون بیچاره اومد تو و رفت سراغ چمدونش و یع شلوار ورداشت و رفت توی یکی از اتاقا و شلوارشو عوض کرد اومد شلوار گذاشت تو چمدون من
با این کارش شکه شدم
-ما شلواراتونو قرض گرفته بودیم
الیا زد زیر خنده رفت بیرون
و منم چاره ای جز این نداشتم که اون شلوارارو بندازم دور
-اخه شماها ادمین خودتون مگه شلوار ندارین قتهی زده ها(درسته یا غلطه قتهی)
بعد به هر کودومشون یه لگد زدمو که رفتنو شلوارامو پس اوردن شلوارام گشاد شده بودن
-خدایا اینارو من گرون خربده بودم عوضیا
بعد یه کیسه زباله اوردمو هر ۳تا شلوارو انداختم توش
-از این به بعد هر کی نزدیک چمدونم بشه پاهاش و تبدل به سوپ میکنم فهمیدین
اونام که از خنده داشتن میمردن پشتمو نگاه کردم و کلویی و دیدم که داره ادای منو در میاره
منم محکم زدم به زانوش که خفه شد
-ماری بنظرت زیاده روی نمی کنی
-نه چرا ؟ وقتی کسی حریم خصوصی سرش نپیشه باید باهاش برخورد کرد
-باشه اما یه چیزی اون پیتزاها یخ زدن میشه بخوریمشون
-تو رو خدا سیر کنه که فقط میخوری منه بیچاره بابد واسه ۱لقمه به بدنم جواب پس بدم